مشق فارسی دوره اول متوسطه

نکاتی در خصوص ادبیات فارسی دوره اول متوسطه

مشق فارسی دوره اول متوسطه

نکاتی در خصوص ادبیات فارسی دوره اول متوسطه

مشق فارسی دوره اول متوسطه

این وبلاگ با همکاری خانم معصومه ترکمان از مدرسه فرزانگان نهاوند مدیریت می شود و در خصوص مطالبی برای استفاده دانش آموزان دوره اول متوسطه می باشد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
آخرین نظرات

۲۵۰ مطلب توسط «معصومه ترکمان» ثبت شده است


1- عنوان زیبا: درانتخاب نام وعنوان باید کوتاهی و خلاقیت رعایت شود . جوهره وماندگارترین واژه و اصطلاح ممکن که ریشه ای و اصولی نوشته شود می تواند یک عنوان خوب و منحصر به فرد باشد.(کم گوی و گزیده گوی چون در)

2- نگاه نو و خلاقانه به تصویر:

دانش آموز خود را فراسوی موانع و محدودیت های فکری، فرهنگی و ا جتماعی قرار دهد تابتواند از عادت های ذهنی تثبیت شده در محیط اطراف خود عبور کند و افق های تازه خلاقیت و نواندیشی بگشاید.عمق و پس زمینه های تصویر را دیده و ارتباط را درک کند.

نظم و ساختار ذهن اوست که موجب مکاشفه ی نظم ها ،ساختارهای نو و بدیع در پدیده ها و تقویت انگیزه و شوق او برای آفرینش ساختارهای تازه و بدیع در قالب آثار ادبی خواهد شد.

مثلا از یک زاویه دید نو بنویسد یا فضا سازی نوی را در ذهن و نوشته ایجادکند یا مثلا در نوشته اش به ادغام شخصیت پردازی و فضاسازی بپردازد که با هم در تعامل باشند یا یک صحنه را از دیدگاه و نگاه های نو و متفاوت بیان کند.این مورد ارتباط مستقیم با تحلیل و توانایی تصویر سازی و ارایه راه حل های جدید برای حل مسایل و افکار و طرح های نوین برای مسایل مطرح شده و بهبود آنها دارد.

دانش آموزی که اندیشه های بیدار شده و بینش نو دارد ازعادت های همیشگی بیرون آمده و مورد نوینی را ارایه می دهد.

3-جزییات تصویر:استفاده از رنگ ، خطوط ،عناصر، حواس پنجگانه و حواشی در انشا مثلا اعداد و ارقام موجود در تصویر ، کوچکی و بزرگی و .....

اگر دقت دانش آموز از نظر بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و  لامسه زیاد باشد آنها را در نوشته خود منعکس می کند. دانش آموز  پس از مشاهده دقیق تصویر می تواند یادداشت برداری کند و ریز ریز بنویسد مثلا دیالوگ های تصویر انسان ها را بنویسد .

تمرکز کافی در کلیه حوا س ،ادراک  دیداری و شنیداری ، به کارگیری انواع حافظه در نوشته به بیان جزییات تصویر در نوشته کمک می کند.

4-درک مناسب از عناصر و پیکره تصویر :

از کلیت تصویر یک یا چند برداشت عمیق ،گسترده و خلاقانه داشته باشد.پیام تصویر را گرفته باشدو به برداشتهای دست نیافتنی برسد.

5-  خوش آغازی :شروع جذاب و گیرا، زیبا و هنری. نشان دادن نمایی کلی از محتوای نوشته ،به اصطلاح نرمش آغازین ذهنی ونحوه ورود مناسب .

مثلا بیت یا جمله حکیمانه ای که به موضوع و یا کل تصویر بپردازد.

6- بیان مناسب اندیشه و برداشت نویسنده از موضوع:

افکار جمع بندی شده را با قلم مناسب بنویسد.

7- اثبات واستدلال مناسب و پشتیبانی طرز نگرش در بخش بدنه :

نقد موضوعات، پدیده ها و عملکردها بدون شاخص و استدلال درست، خطاهای جدی در بر خواهد داشت. گاهی برداشت از نقد این است که تنها باید به ضعف ها، کاستی ها و کمبودها اشاره گردد. این برداشت غلط از نقد در افزایش بار منفی این واژه گران بها موثر بوده است.

در واقع در نقدها نباید تنها به نیمه خالی لیوان نگریست و باید بتوان واقعیت های مثبت و منفی را با هم دید و در بیان آنهااز بهترین روش ها استفاده نمود.

8- توجه به انسجام نوشته و رعایت نظم ذهنی :

یعنی وحدت موضوع و دور نیفتادن از اصل موضوع .به هر حال وقتی که دانش آموز درست اندیشیده باشد و درست طرح ریزی کرده و مطالب را ساختار بندی و سازماندهی کند ،نوشته ها بازبینی ، تجدید نظر و اصلاح می شود . طراحی شفاف و مفصل نوشته ها باعث این می شود که جمله ها پیوسته و منسجم باشد .

یعنی پرهیز از پراکنده گویی و از این شاخه به آن شاخه پریدن برای تاثیرگذاری خوب و واحد.

9- خلاقیت و بهره گیری ادبی و استفاده از ترکیب های زیبا و خوش ساخت :

هدف از این قسمت 1-استفاده از زبان ادبی برای آسانی درک باشد2-اثر را زیبا و جذاب کند 3-از مخاطب رفع خستگی شود و ترکیب ها دشوار و دیر یاب نباشد.

متن مصنوع و متکلف نباشد. مثلا استعاره های پی در پی نداشته باشد.

10-جمع بندی تأثیرگذار و تفکّر برانگیز:که ذهن مخاطب را درگیرکند.

11- درست­ نویسی (رعایت نشانه ­های نگارشی، املای صحیح واژگان، دستورزبان و خط خوش)

در خدمت و سهولت درک خواننده باشد.

12- ارتباط متن با تصویر ارائه شده:

13- خوش فرجامی (فرود مناسب):جمع بندی مطالب به شکلی زیبا و تاثیر گذار و تفکر برانگیز مثلا کلامی نغز با شعر و یا سخنی شایسته بنویسد.

  • معصومه ترکمان

تفاوت گذار و گزار

معصومه ترکمان | شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۱۹ ب.ظ


یکی از غلط های بسـیار رایج املایی، در کاربرد درسـت و به جای این دو واژه قرار دارد.
گذاشتن و گزاردن

مانند: قانون گذار، بنیان گذار، نمازگزار، خدمت گزار و... .

نخست باید دانست که نوشتن این دو فعل به صورت
گزاشـتن و گذاردن نادرست اسـت و درسـت آن ها همان گذاشـتن و گزاردن اسـت.



گذاشـتن به معنی قرار دادن چیزی به طور عینی و مشـهود در جایی اسـت؛ و مجازاً نیز به معنی پی انداختن، وضع کردن و بنیاد نهادن چیزی است.

عینی و مشهود: "او کتاب را در قـفـسـه گذاشـت."

مجازاً: مانند قانون گذار که کسی اسـت کـــه قانون را وضع می کند یا بنیان گذار که چیزی را تاسیس می کند، یا نام گذاری که وضع کردن نام برای چیزی است.





گزاردن را نیز می توان در دو معنی کلی به شـرح زیر خلاصه کرد:

1- به معنای "به جا آوردن"، "ادا کردن"، "انجام دادن".

مثلاً نماز گزاردن یعنی "ادا کردن نماز"، یا وام گزاردن یعنی "ادا کردن وام"، بنا براین
وام گزار درسـت اسـت نه وام گذار.

به همین ترتیب باید نوشـت: حج گزار، خراج گزار، سپاس گزار، شکرگزار، خدمت گزار، حق گزار، پاسخ گزار، مدح گزار، پیغام گزار، گله گزاری، خبرگزاری، کارگزار( اجرا کننده وانجام دهـنده ی کار )، پیغام گزار( کسی که پیغام را باز گو می کند یا پیغام را می آورد) و...




2- به معنای "برگرداندن از زبانی به زبان دیگر یا از بیانی به بیان دیگر، یا از نظامی به نظام دیگر اسـت":

بنابراین برابر اسـت با ترجمه کردن و گزارنده و گزارش، به معنای مترجم و ترجمه است.
خواب گزاری نیز یعنی " تعبیر خواب" و خواب گزار یعـنی تعبیرکننده خواب ( معبر) و اصطلاحات دیگری همچون گزارشـگر.

  • معصومه ترکمان

نکات طلایی فارسی هشتم

معصومه ترکمان | شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۱۵ ب.ظ


دریافت

در لینک بالا تمامی نکات اصلی فارسی هشتم گنجانیده شده

  • معصومه ترکمان

جزوه آرایه های ادبی دوره اول متوسطه

معصومه ترکمان | شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۰۷ ب.ظ

فایل زیر حاوی 35 صفحه جزوه تمامی ارایه های دوره اول متوسطه هفتم  هشتم و نهم می باشد

دریافت
حجم: 504 کیلوبایت

  • معصومه ترکمان

جزوه کلمات هم اوا

معصومه ترکمان | شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۰۳ ب.ظ


دریافت

گزیده کلمات هم آوا

بر روی گزینه دریافت کلیک نمایید

  • معصومه ترکمان

روز و روزگاری                                   توی ده و دیاری
بود آقای نجاری                                 که جمع می کرد
، چوب با گاری
اوستا قلی نجّار ده                               آدمی بود ، خیلی ساده
یک روز که چوب رو می برید           یک تکّه از چوبه ،  پرید
رفت تو چشم اوستای ما                    داد قلی رفت به هوا
آی چه کنم؟وای چه کنم؟                چه خاکی من به سر کنم؟
کشون کشون ، دوون دوون              رسید میون کوچه شون
نمی دونست چیکار کنه                     درد چشمو دوا کنه
یادش اومد که همسایش                  درمون می کرد تو باغ وحش
درد چشم هر حیوونی                       خیلی راحت به آسونی
دوید دوید زودی رسید                     در می زد و پا می کوبید
آی دُکی جون کمک کنید                چشم منو دوا کنید
از اون طرف توی خونه                     اومد صدای صاحبخونه
چیه ؟چی میگی ؟ زود بیا تو               درمون کنم من درداتو
این معجونه ساخت منه                      بزن ببین ، چه میکنه
اوستا قلیه سادمون                              زد به چشش از اون معجون
یک روز گذشت ، دو روز گذشت     یک هفته و یک ماه گذشت
چشای اوستا نجّاره                             ضعیف شدن به کباره
دنیا براش تار شد                               سیاه و آوار شد
نجاری شو رها کرد                           قشقلقی به پا کرد
رفت خونه ی قاضی ده                     تا مشکل رو توضیح بده
جنابِ قاضیِ  شکور                           برس به دادِ  منِ کور
دکتره با دوز و کلک                        زده به زخم من نمک
به جای درمون چِشَم                         نگفت بهم که کور می شم
قاضیه فهمید که دکتره                     دکتره شیر و شتره     
خنده ای کرد با اشاره                        به اوستا قلی نجّاره
گفت اگه تو می فهمیدی                   که مثل حیوون نبودی
می رفتی پیش یک پزشک                نه خونه ی یک دام پزشک
جزای فرد ساده لوح                         همین بسِ ، دیگه برو
کاری از گروه تفاهم(
کیمیا الوند،نازنین حسینی،مهناز رضاقلی نژاد،سهیلا شهانی،ساجده کردی)،دانش آموزان پایه نهم،دبیرستان فرزانگان

  • معصومه ترکمان

بازنویسی حکایت صفحه 107 مهارت های نوشتاری نهم

معصومه ترکمان | شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۵۳ ب.ظ

حکایت زیر را بخوانید و به زبان ساده باز نویسی کنید

شخصی به عیادت مریضی رفت . بسیار بنشست و نقل ها گفت و در آخر از مریض پرسید : از چه درد می نالی ؟ بیمار گفت : از زیاد نشستن تو

حکایت شده است که شخصی به عیادت مریضی رفت و مدتی طولانی نزد او نشست و سخن بسیار گفت و از بیماریش پرسید.


مریض بیماری اش را با او گفت و بیماری اش مقداری خطرناک بود.

این عیادت کننده فریادی کشید: آه! فلان دوست من به این بیماری مبتلا بود و از آن درگذشت و فلان دوست برادرم از این بیماری در بستر بود و بود تا این که  مرد و فلان همسایه دامادم به این مرض مبتلا بود و فوت کرد و مریض که به او گوش میداد٬ نزدیک بود که منفجر شود. وقتی این شخص از سخنانش فارغ شد و خواست بلند شود٬ رو به بیمار کرد و گفت: هان!


با من کاری نداری؟ بیمار گفت: بله وقتی بیرون رفتی دوباره نزد من نیا

  • معصومه ترکمان

زیبا نوشته های دانش آموزان خلاق با موضوع حکایت نگاری

معصومه ترکمان | شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۴۶ ب.ظ

همان طور که می دانیم در کتاب آموزش مهارت های نوشتاری پایه های هفتم وهشتم بخش هایی با عنوان:حکایت نگاری و مثل نویسی آمده است که باید در هر دو مورد به گسترش موضوع و باز نویسی  متن(شاخ و برگ دادن به نوشته و حفظ انسجام آن) پرداخت.

این تلاش در کلاس انشا و در حضور دوستان در فضایی آرام همراه با سکوت و تفکر انجام می شود.

نگارش های زیر حاصل اندیشه و تفکر دانش آموزان خلاق کلاس انشاست. البته نوشته های دیگر دوستان در روز های دیگر در وبلاگ ثبت خواهد شد.

 


حکایت نگاری صفحه 32 انشای هشتم


اصل حکایت از گلستان سعدی:

مردکی را چشم درد خاست پیش بیطار (دام پزشک) رفت که دوا کن بیطاراز آنچه در چشم ستوران(چارپایان) می کرد در دیده ی او کشید و کور شد.حکومت(شکایت) به داور بردند.

گفت: "بر او هیچ تاوان (جُرم) نیست؛اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی". 

 

 

 

گسترش حکایت با قلم دانش آموزان خلاق به شکل زیبا

 

نوشته ی زینب فهامی هشتم شش


مردکی ساذه لوح و ناقص العقل به نام حیف نون روزی در چشمش گرد و غبار رفت و او

گوش پاک کنی را که روز قبل هنگامی که از حمام آمده بود،استفاده کرده بود ، داخل

چشمش کرد و چشم درد گرفت وکاسه ی  چه کنم چه کنم دستش گرفت.

سپس کمی فکر کرد و گفت باید نزد چشم پزشک بروم. او با امید بهبود درد چشمش

شال وکلاه کرد و از خانه بیرون رفت


نا این که فرد سفید پوشی را دید و به گمان آن که

دکتر است نزد او رفت. سپس از مرد سفید پوش شغلش را پرسید و مرد سفید پوش

در جواب به دکتر گفت که من دامپزشک هستم.

حیف نون با خودش گفت حیوان ها چشم دارند من هم چشم دارم. همه ی ما را نیز

خدا آفریده پس تفاوتی میان من و حیوانات در علاج چشم درد نیست بنابراین از

دامپزشک خواست تا دارویی را که برای گاو و گوسفندان استفاده می کند برای او نیز

تجویز کند تا بهبود یابد. دامپزشک هم غافل از همه جا دارویی را در چشم حیف نون

ریخت و او به جای بهبود برای همیشه چشم از دیدن تصاویر این دنیا بست و کور شد.

 حیف نون پیش قاضی رفت و داد و هوار کرد که بیطار مرا کور کرده است.

قاضی گفت کار او این است که اگر کسی به او مراجعه کرد او را درمان کند و همیشه

حیوانات را پیش دامپزشک می برند و گناه از او نیست بلکه اینجور که از شواهد

پیداست تو خود را هم رده ی خری فرض کرده ای و پیش بیطار رفته ای ،غافل از این

که :

کار هر کس نیست خرمن کوفتن            گاو نر می خواهد و مرد کهن

برای علاج چشمانت به دامپزشک مراجعه کرده ای . قاضی به عنوان حسن ختام

گفته هایش رو کرد به حیف نون و گفت تا این لحظه از عمرت خری بوده ای و مثل خران

زندگی کرده ای از الآن نیز تا انتهای عمرت همانند موش کور زندگی کن و ضمن تنوع،

تجربه ی جدیدی کسب کن.

حیف نون مابقی عمرش را سپری کرد و عمرش به پایان رسید و روز محشر به پا شد.

ندا آمد که همه ی حیوانات به بهشت بروند.

حیف نون هم دنبال حیوانات دیگر راهی بهشت شد که ندا آمد :

حیف نون تو چرا می روی؟ حیف نون جواب داد هه!!! زرنگی؟؟!! تا توی دنیا بودم بهم

می گفتن خر ؛حالا که به اینجا رسید شدم آدم؟!

دوباره ندا آمد که تا حالا این قدر قانع نشده بودی. بهشت بر تو گوارا باد ای حیف نون خر!!!

  • معصومه ترکمان

تصویر خوانی ، جشنواره خوارزمی

معصومه ترکمان | شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۴۳ ب.ظ
  • معصومه ترکمان

متن زیبا: نغمه ی پاییزه

معصومه ترکمان | شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۴۰ ب.ظ

به پاییز بگو ، هروقت آمد با نغمه ی ترنم باران بر روی برگ های زرد آرزوهایش بیاید.
بگو آغاز کند شروعش را با مهر هرچند که ما تمام بی مهری هایمان را پای اون منویسیم.
از او بپرس که چگونه توانست این دنیا را از پشت پرده ی مه آلود اندوه زیبا ببیند؟؟؟ هنگامی که ما دست های معصومانه اش را در سرمای بیکران زندگی تنها گذاشتیم.?
از او بپرس که چگونه گذشتند تکرار روز های غریبانه اش ، زمانی که ما پا بر روی احساساتش گذاشتیم ، و تنها با صدای خش خش ظریفی رویا هایش را خرد کردیم.??
به او بگو که بی صبرانه منتظریم دست های تنهایش را در دست های گرم و صمیمی خورشید بگذاریم و گرما را در سرار وجود زیبایش پراکنده کنیم. به او بگو که پیش رویش حقیقتی به زیبایی دانه برف های بلوری پنهان شده است.گر میدانست که چگونه پریشان میکند دل های عاشق را و چگونه همدم است برای دل پیر تنها …… هرگز دیر نمیکرد.
کاش پاییز میدانست اشک هایش چه نغمه ی زیبایی دارند هنگامی که با شیشه برخورد میکنند…
ای کاش میدانست که ما عاشقی را با او بلد شدیم … آن روز هایی که دست در دست یک دیگر در هوای غم انگیزش قدم میزدیم و او عطر غم را می پاشید بر دل‌ های خسته. و………….
به پاییز بگو زیبا باشد بگو راضیست در زمانه که تنها برگ های رقصان آن را فاش میکنند????
یلدا کهندل

  • معصومه ترکمان