« آفرینش همه تنبیه خداوند دل است »
مستمع: شنونده |
اقرا: اعتراف |
آفرینش: آفریده های جهان |
بامداد: صبح زود |
تسبیح: نیایش کردن، خدارا به پاکی یاد کردن |
عجب: عجیب |
تنبیه: هوشیار کردن، آگاه کردن |
لیل: شب |
اسرار: جمع«سر»، راز ها |
وجود: هستی |
خداوند دل: صاحب دل، انسان عارف |
نهار: روز |
مرغان: پرندگان |
فکرت: فکر و اندیشه |
دل ندارد: احساس و عاطفه ندارد |
تماشا: نگاه کردن به چیزی به قصد تفریح |
الوان: در اینجا به معنی رنگارنگ |
حیف: افسوس، دریغ |
جهالت: نادانی |
خفته: غافل و بی خبر |
حقهک ظرفی کوچک، که در آن، جواهر نگه داری شود. |
عنب: انگور |
حیران: سرگردان |
صدبرگ: نوعی گل سرخ با گلبرگ های پُرپَر و زیاد. |
کرم: بخشش |
مسخر: رام و مطیع |
تقدیر: سرنوشت، فرمان خدا |
یاقوت: سنگ قیمتی به رنگ های سرخ، زردو کبود |
گوی: توپ کوچک |
راست روان: انسان های درستکار |
اِنعام: بخشش، نعمت دادن |
بار: آفریننده، خالق، نیکوکار |
بهتر یاد بگیریم:
الوان: جمع لون به معنی رنگ ها.
گاهی واژه ی الوان به صورت صفت به کار می رود و به معنی «رنگارنگ» است؛ مانند مصراع « که تواند که دهد میوه ی الوان از چوب؟»
اِنعام: نعمت دادن، بخشش/ اَنعام: چهارپایان، معمولاً در معنای مفرد به کار می رود.
محتوای شعر:
شعر «آفرینش همه تنبیه خداوند دل است» از بخش مواعظِ (=جمع موعظه، به معنی پند ها و اندرز ها) سعدی انتخاب شده. اصل شعر، دارا چهل و سه بیت و با نام «وصف بهار» سروده شده است.
این شعر با آوردن آیات و نوشته های خداوند بزرگ و نیاز انسان به پروردگار، همراه است. در این سروده ی زیبا، سعدی پدیده های هستی را در حال نیایش و ستایش پروردگار یافته است و به این نکته اشاره دارد که با نگاه جستجوگرانه به پدیده های آفرینش، می توان به شناخت خداوند دست یافت.
معنی ابیات:
بامدادی که که تفاوت نکند لیل و نهار خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
- در صبح زود اول بهار که طول شب و روز آن یکسان است، رفتن به صحرا و تماشاکردن گل های زیبای بهاری، لذت بخش است.
آرایه ها: لیل و نهار: تضاد/ بهار و نهار: جناس
توجه:
تفاوت نکرن لیل و نهار، اشاره به مساوی بودن طول شب و روز در سال دارد که دوباره اتفاق می افتد:
الف) ابتدای بهار
ب) ابتدای پاییز
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
- تمام پدیده های آفرینش برای آگاه کردن انسان های عارف است و اگر کسی وجود خدارا انکار کند و به خدا ایمان نیاورد، ذوق و احساسی ندارد.
آرایه ها: واج آرایی «د»/ که و به: جناس/ دل: مجازاً احساس و عاطفه
نکته دستوری: آفرینش (آفرین+ -ِ ش)= مشتق/ که در مصراع دوم به معنی کسی که، ضمیر مبهم است/ همه: بدل
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار
- هر کسی که با این همه نقش ها و پدیده های عجیب هستی به آفریننده ی آنها نیندیشد، همانند عکس و تصویر روی دیوار، بی احساس و بی روح است.
آرایه ها: در و دیوار: مراعات نظیر/ دیوار وجود: اضافه تشبیهی/ بر و در: جناس
توجه:
« ت» در فکرت، ضمیر نیست! بلکه مربوط به خود کلمه ی « فکرت» است.
کوه و دریا و درختان، همه در تسبیح اند نه همه مستمعی فهم کند این اسرار
- کوه، دریا و درختان (همه موجودات) در حال نیایش خداوند هستند، اما هر شنونده ای این راز را درک نمی کند.
آرایه ها: کوه و دریا و درختان: مراعات نظیر/ بیت تلمیح دارد به آیه ی چهل و چهار سوره اسراء: اِن مِن شَیءٍ اِلا یٌسَبَح بِحَمدهِ وَلکنِ لا تفقهونَ تَسبیحَهٌم اِنَهٌ کانَ حلیماً غَفوراً.
معنی: چیزی در جهان نیست مگر آن که خدارا تسبیح می کندو به پاکی می ستاید، لیکن شما تسبیح آن را نمی فهمید. به درستی که خداصبور و آمرزنده است.
خبرت هست که مرغان سحر می گویند آخر ای خفته، سر از خواب جهالت بردار؟
- آیا خبر داری که پرندگان سحری به هنگام صبح می گویند: ای انسان غافل، از بی خبری و نادانی، رهاشو.
آرایه ها: خواب، سحر وخفته: مراعات نظیر/ سر و سحر: جناس/ خواب جهالت: اضافه ی تشبیهی/ سر از خواب برداشتن: کنایه از آگاهی و بیداری
نکته دستوری: « ت» در خبر،ر نهاد است یا به این صورت هم می آید: خبر برای تو هست ( برای تو: مسند )/ خفته: صفت جانشین اسم: ای (انسان) خفته.
تا کی آخر چو بنفشه، سرغفلت در پیش حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار
- تاکی می خواهی مانند گل بنفشه، درغفلت و نادانی به سر ببری. حیف است که تو بی خبر و غافل باشی و گل نرگس بیدار و آگاه باشد.
آرایه ها: بنفشه و نرگس: مراعات نظیر/ چوبنفشه: تشبیه/ در و سر: جناس/ بنفشه در این بیت، نماد غفلت و سرافکندگی/ نرگس، نماد بینایی و آگاهی است/ سر غفلت در پش گرفتن: کنایه.
نکته دستوری: « حیف» نقش مسندی دارد/ «ی» در خوابی، به معنی «هستی» ، فعل اسنادی است.
که تواند که دهد میوه الوان از چوب؟ یاکه داند که برآرد گل صدبرگ از خار؟
- تنها خداوند بزرگ است که می تواند از چوب درخت، میوه های رنگارنگ و از خار، گل های سرخ زیباف پدید آورد.
آرایه ها: چوبک مجازادرخت/ گل و خار: تضاد
نکته دستوری: هردو مصراع، استفهام انکاری است./ صدبرگ: صفت مرکب.
عقل حیران شود از خوشه زرین عنب فهم، عاجز شود از حقه یاقوت انار
- عقل از زیبایی خوشه طلایی انگور، متحیر است و فهم از درک زیبایی و ظرافت های دانه های انار که مانند یاقوتی سرخ و ارزشمند می درخشد، ناتوان است.
آرایه ها: حیران شدن عقل و عاجز بودن فهم: تشخیص/عنب و انار: مراعات نظیر/ حقه یاقوت انار: اضافه تشبیهی ( انار به کیسه پر از یاقوت تشبیه شده است.)
پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز ماه و خورشید، مسخر کند لیل و نهار
- خداوند پاک و بی عیب با فرمان خود، تمام پدیده ها و موجودات را (ماه، خورشید وشب و روز را) مطیع خود کرده است.
آرایه ها: لیل و نهار: تضاد/ ماه و خورشید: مراعات نظیر/ بیت، تلمیح به آیات قرآن دارد.
تا قیامت سخن اندر کَرَم و رحمت او همه گویند و یکی گفته نیاید ز هزار
- اگر همه مردم تا روز قیامت درباره بخشش و لطف خداوند سخن بگویند، باز هم یکی از هزاران لطف و رحمت خداوندف گفته نمی شود.
نکته دستوری: « تا» حرف اضافه است و قیامت، متمم/ همه، نقش نهادی دارد.
نعمتت بار خدایا، ز عدد بیرون است شکر اِنعام تو هرگز نکند شکرگزار
- پروردگارا، نعمت های تو قابل شمارش نیست و هیچ انسان شکر گزاری نمی تواند، شکر نعمت های بی کران تورا به جای آورد.
آرایه ها: نعمت، شکر، انعام و شکرگزار: مراعات نظیر/ ز عدد بیرون بودن: کنایه از بی شمار بودن
نکته دستوری: « ت» در نعمتت: مضاف الیه/ هرگز: قید نفی.
سعدیا، راست رٌوان، گوی سعادت بردند راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار
- ای سعدی، انسان های درست کردار، به سعادت و خوشبختی می رسند؛ بنابراین توهم انسانی صادق و راستگو باش، زیرا انسان بدرفتار به هدف و مقصودش نمی رسد.
آرایه ها: که و به: جناس/ گوی سعادت: اضافه تشبیهی/ گوی بردند: کنایه از دست یافتن و سبقت گرفتن
نکته دستوری: سعدی: مندا و « ا» : حرف ندا/ راست روان: مرکب ( « ان» جمع در ساختمان اسم دخالتی ندارد.)/ کج رفتار: مشتق- مرکب و صفت جانشین اسم (انسان کج رفتار)
واژه های مهم املایی: تفاوت – لیل و نهار – صحرا – تنبیه – اقرار – نقش عجب – فکرت – تسبیح اند – مستمعی – اسرار – مرغان سحر – خفته – جهالت – غفلت – حیف – میوه الوان – صدبرگ – حیران – خوشه زرین – عنب – عاجز – حقه یاقوت – تقدیر عزیز – مسخر – اِنعام – شکرگزار – گوی سعادت.
تاریخ ادبیات:
سعدی: مٌشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی، شاعر و نویسنده بزرگ قرن هفتم است. سعدی در شیراز به کسب علم پرداخت و سپس به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تحصیل مشغول شد. درسل ششصدو پنجاه و پنج بوستان را به نظم در آوردو در سال بعدگلستان را تالیف کرد. علاوه بر این ها قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیع بند، رباعیات، مقالات و قصاید عربی دارد که همه را در « کلیات» وی جمع کرده اند.
قالب شعر: قصیده
خودارزیابی:
چند نمونه از جلوه های زیبایی آفرینش و نعمت های خدارا در درس، بیابید و بیان کنید.
زیبایی دشت و صحرا در فصل بهار، میوه های رنگارنگ، گل صدبرگ، خوشه طلایی رنگ انگور، انار یاقوتی رنگ.
مفهوم آیه چهل و چهار سوره اسراء با کدام بیت درس تناسب دارد؟
آیه چهل چهار سوره اسراء: تَسَبشحٌ لشهص السماواتٌ السَبعص و الارضٌ و مَن فیهِنَ و اِن مِن شَیءٍ اِلا یٌسَبِحٌ بیحَمدِه و لکِن لا تَفقَهون تشسبیحَهٌم اینَهٌ کانَ حلیماً غفوراً.
ترجمه: آسمان های هفت گانه و زمین و هر کس که در آن هاست او را ستایش می کنند، و هیچ چیز نیست مگر آنکه در حال ستایش، تسبیح او می گوید ولی شما تسبیح آن هارا در نمی یابید. به راستی که او همواره بردبار و آمرزنده است.
با این بیت درس تناسب معنایی دارد:
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند نه همه مستمعی فهم کند این اسرار
پیام بیت پایانی شعر را توضیح دهید؟
در راه راست حرکت کردن و درست رفتار کردن در زندگی، موجب سعادتمندی در هر دو دنیا می شود. اگر انسانی رفتار نادرستی در زندگیش داشته باشد، بی شک به سعادت و خوشبختی واقعی دست نمی یابد.
نوشتن: مترادف واژه های زیر را از متن درس بیابید و بنویسید.
شگفت: عجب– آگاهی: تنبیه– ستایش خداوند: تسبیح– شنونده: مستمع – نادانی:جهالت– انگور: عنب – رام: مسخر– روز: نهار– مقصد: منزل– خوشبختی: سعادت.
در بیت های زیر از کدام عناصر زیبایی سخن، استفاده شده است؟
- خبرت هست که مرغان سحر می گویند آخر ای خفته، سر از خواب جهالت بردار؟
جان بخشی (در اینجابیشتر می شود گفت « انسان پنداری» پرنده. یعنی به پرنده صفت انسانی که ن سخن گفتن» است، داده شده.)
مراعات نظیر (خفته، خواب، مرغان سحر)
- تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش؟ حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار
تشبیه (مخاطب به بنفشه تشبیه شده است.)
جان بخشی (بیدار بودن نرگس و سر غفلت در پیش داشتن بنفشه.)
تضاد: خواب و بیدار
بیت دوم درس را در یک بندف توضیح دهید.
تمام جهان هستی که آفریده ی خالق یکتاست، بیدار کننده دل انسان است و هرکس که به وجود خداوند اقرار نکند، گویی اصلا دل ندارد. (دل جایگاه شناخت خداوند است.)