مشق فارسی دوره اول متوسطه

نکاتی در خصوص ادبیات فارسی دوره اول متوسطه

مشق فارسی دوره اول متوسطه

نکاتی در خصوص ادبیات فارسی دوره اول متوسطه

مشق فارسی دوره اول متوسطه

این وبلاگ با همکاری خانم معصومه ترکمان از مدرسه فرزانگان نهاوند مدیریت می شود و در خصوص مطالبی برای استفاده دانش آموزان دوره اول متوسطه می باشد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
آخرین نظرات

۱۷ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

چهارده نکته در بایدها و نبایدهای املایی و نگارشی

معصومه ترکمان | يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۳۲ ب.ظ

1)در زبان فارسی کاربرد کلماتی مثل« شاعره ، مدیره ، محترمه ، این جانبه و...» برای زن نامناسب است چون بر خلاف زبان عربی در فارسی ،صفت ها یی از این قبیل،برای زن و مرد یکسان به کار برده می شود و باید به شکل « شاعر، مدیر، محترم،این جانب و ...»استفاده شود.

2)همزه « ء»یکی از حروف الفبای فارسی است. این حرف مانند سایر حروف در خطّ فارسی حرکت گذاری نمی شود. بنابراین می نویسیم «رأی ، مؤسس ، جزء » و نمی نویسیم «رأًی ، مؤسس ،جزءِ »

3)به کار بردن نشانه ی جمع «ات»مخصوص واژه های عربی است واستفاده از آن برای کلمات فارسی درست نیست. مثلاً«تحقیق» کلمه ای عربی است و اگر گفته شود «تحقیقات» درست است امّا کاربرد کلماتی مثل«پیشنهادات،گرایشات،گزارشات،سفارشات،فرمایشات و...»نادرست است و باید گفته شود«پیشنهاد ها ،گرایش ها ،گزارش ها ،سفارش ها،فرمایش ها و...».

4)نشانه ی « تنوین» مخصوص کلمات عربی است و کاربرد آن ها با کلمات فارسی نادرست است .مثلاً واژه ی«شخصاً» درست است زیرا« شخص »عربی است امّا واژه هایی چون«گاهاً،ناچاراً،جاناً ،زباناً،دوماً،سوماً و...» نادرست است و به جای آن ها باید«گاهی ، به ناچار ،جانی ،زبانی،دوم،سوم و...»را به کار برد.

5)گاهی به جای جمله ی دعایی«صلّی الله علیه و آله»به اختصار می نویسیم(ص)0هنگام خواندن این نشانه اختصاری باید بگوییم«صلّی الله علیه و آله» زیرا اگر علیه را از جمله حذف کنیم وفقط بگوییم«صلّی الله» معنی جمله ی عربی ناقص می شودومعنای آن چنین می شود:«پیامبر که- درود خداوندباد- فرمود:...»

6)معمولاًکلماتی که جمع مکسر هستند نباید دوباره جمع بسته شوند بنابراین به جای این که بگوییم و بنویسیم«اخبارها،خواص ها،اخلاق ها،کتب ها، طرق ها،حواس ها،اولادهاو...»می گوییم و می نویسیم «اخبار،خواص،اخلاق،کتب،طرق،حواس،اولادو...»

7)وقتی از اصطلاح «به قول معروف »استفاده می کنیم حتماً بعد از آن باید کنایه،ضرب المثل،حکمت ویا سخنان برجسته بیاید نه یک مطلب معمولی؛مثلاً اگر بگوییم«آن قدراین جا ایستادم که به قول معروف خسته شدم »درست نیست امّا می توانیم این جمله را این گونه اصلاح کنیم«آن قدر این جا ایستادم که به قول معروف زیر پایم علف سبز شد».

8)کاربرد کلمه ی«علیه»درست است نه«برعلیه» زیرا «علیه»یعنی «برضد او»و«برعلیه»یعنی                « بربرضداو»که نادرست است پس به عنوان مثال می توان گفت«اوعلیه کسی اقدام نکرد».

9)بهتر است به جای«ی»میانجی کوچک«ء»در برخی واژه ها، شکل بزرگ آن رابه کار ببریم ؛مثلاًبه جای «خانهءما»ویا«قصهءزیبا »بنویسیم«خانه ی ما »و«قصه ی زیبا» زیرا«ی»میانجی کوچک به حرف همزه شباهت دارد و موجب بدآموزی می شود.

10)نشانه ی«یّت»مخصوص کلمات عربی است و کاربرد آن با کلمات فارسی جایز نیست؛مثلاًاگربگوییم و بنویسیم«بشریّت،انسانیّت،مدیریّت»صحیح است امّا نمی توانیم واژه هایی مثل«خوبیّت،شهریِّت،رهبریّت، آشناییّت،منیّت و...»را به کار ببریم زیرا«خوب،شهر،رهبر،آشنا،من و...»فارسی هستند.

11)کلماتی مانند«املاء،انشاء،امضاء،اجراء،استثناء،اهداء و...»عربی هستند و در زبان فارسی باید بدون همزه ی پایانی و به شکل«املا،انشا،امضا،اجرا،استثنا،اهداو...»به کار برده شوند.

12)کلماتی مثل«حُسن خوبی،سوابق گذشته،فینال آخر،مدخل ورودی،گردن بند گردن،پارسال گذشته،قند شیرین،پس بنابراین،سایرشهرهای دیگر،سال عام الفیل،شب لیلةالقدر و...» دارای «حشو»یعنی تکرار زاید هستند و کاربرد آن ها نادرست است.به عنوان نمونه در«سال عام الفیل»هم واژه ی«سال» و هم واژه ی «عام» هردو به یک معناست بنابراین یکی از آن ها زاید است.هم چنین در«شب لیلةالقدر»هم«شب»وهم «لیلة»هر دو به یک معناست و یکی از این دو زاید است.

13)واژه ی«برخوردار»به معنی «بهره مند»است و در جایی به کار برده می شود که مفهوم مثبت و مفید داشته باشد؛مثلاًدر عبارت «او از سلامت کامل برخوردار است»کلمه ی «برخوردار» در معنی صحیح خود به کار رفته است امّا اگر بگوییم«این بیمار از ضعف و کم خونی برخوردار است»نادرست است.

14)«حقّ»و کلمات دیگری که در زبان عربی تشدید پایانی دارند؛مانند«سدّ،حدّ،مستحقّ و...»زمانی در فارسی تشدید می گیرند که بعد از آن کسره بیاید؛مانند «حقِّ من،سدِّ کرج،مستحقِّّّّّّ کمک و... » در غیر این صورت به تشدید نیازی ندارند.

  • معصومه ترکمان

کلمات ساده - کلمات غیر ساده

معصومه ترکمان | يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۲۹ ب.ظ

کلمات ساده - کلمات غیر ساده

کلمه های ساده تنها یک جزء دارند مانند: ایران ، باغ ، استخراج

کلمات غیر ساده بیش از یک جزء دارند و بر دو نوع هستند کلمات مشتق و کلمات مرکّب؛

کلمات مشتق: این کلمات از یک جزء معنادار و یک یا چند((وند)) تشکیل شده اند؛  مانند:

خرّمی = خرّم(جزء معنادار)   + ی (پسوند)  ،   با خرد =  با(پیشوند)   +  خرد(جزء معنادار)

کلمات مرکّب: این واژه ها بیش از یک جزء معنادار دارند و دارای ((وند)) نیستند ؛ مانند:

کتاب‌خانه = کتاب(جزء معنادار)  +  خانه(جزء معنادار)   ،   پاک آیین = پاک(جزء معنادار)  +  آیین(جزء معنادار)

تکرار حرف ( واج آرایی )

 گاهی شاعر حرفی را در یک بیت چند بار تکرار می کند و این تکرار باعث زیباتر و خوش آهنگ تر شدن  شعر

می شود ؛ مانند: تکرار ((خ)) و ((ز))در این بیت :  

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است     *   *   *      باد خنک از جانب خوارزم وزان است



  • معصومه ترکمان

معنی حکایت راه مهتری و پاسخ

معصومه ترکمان | يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۰۸ ب.ظ

امیر خراسان را پرسیدند که تو فردی فقیر و بی چیز بودی و شغلی پست داشتی ، به امیری خراسان چون افتادی ؟

معنی :

از امیر خراسان پرسیدند که تو شخص تهیدست بودی و کاری بی ارزش داشتی ، چگونه به امیری خراسان رسیدی ؟ ( چگونه امیری خراسان را شروع کرد ؟)

لغت :

امیر خراسان : احمد بن عبدالله خجستانی / چون : چگونه / افتادی : ( در این جا به معنی شروع کردی و مشغول شدن . به نقل از فرهنگ سخن دکتر حسن انوری)

* گفت : روزی دیوان « حنظله ی باد غیسی » همی خواندم ، بدین دو بیت رسیدم :

معنی :

گفت : روزی ، دیوان اشعار حنظله با غیسی را می خواندم ، به این دو بیت رسیدم :

نکته ی دستوری :

روزی : قید زمان / همی خواندم : ماضی استمراری

بیت 1 :

مهتری گر به کام شیر در ، است       شو خطر کن زکام شیر ، بجوی

معنی :

اگر بزرگی و سروری ، در دهان شیر باشد برو و اقدام به کاری خطرناک کن و آن را از دهان شیر بگیر

لغت :

مهتری : بزرگی ، سروری / کام : دهان / شو : برو / خطر کن : اقدام به کارهای خطرناک کردن (ریسک کردن)

نکته دستوری :

مهتری : مشتق «ی» : مصدری است : مهتر بودن / کام ر مصراع اول : متمّم است که دارای دو حرف اضافه ی « به » و « در » است . این شیوه مربوط به سبک قدیم است. / وش : فعل امری / خطر کن و بجوی : فعل امری

بیت 2 :

یا بزرگی و عزب و نعمت و جاه                      یا چو مردانت ، مرگ رویاروی

معنی :

یا باید بزرگی و ارجمندی و ثروت و مقام ، بیابی یا یان که مثل مردان بزرگ با مرگ ، روبرو شوی.

لغت :

عزّ : ارجمندی / جاه : مقام ، شکوه

نکته دستوری :

بزرگی : مشتق / رویاروی : مشتق ، مرکّب ( روی + ا : میانوند + روی )

* داعیه ای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم ف راضی نتوانستم بود دارایی ام بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش ، رحلت کردم.

معنی :

انگیزه ای در دلم پیدا شد که اصلاً نتوانستم به وضعیتی که داشتم ، راضی باشم . تمام مال و ثروتم را فروختم و اسبی خریدم و از سرزمین خود ، سفر کردم

لغت : داعیه : انگیزه ، علت / باطن : درون ، دل / به هیچ وجه : اصلا ، هرگز / دارایی : ثروت و مال / رحلت : سفر کردن ، کوچ کردن

* به دولت صفاریان پیوستم . هر روز بر شکوه و شوکت و لشکر من افزوده می گشت و اندک اندک ، کار من بالا گرفت و ترقّی کردم تا جمله خراسان را به فرمان خویش در آوردم . اصل و سبب ، این دو بیت بود.

معنی :

به حکومت صفاریان پیوستم . هر روز عظمت و مقام و لشکر من بیشتر می شد و کم کم در کارهایم پیشرفت و ترقی کردم تا همه ی خراسان را تحت فرمان خود ، در آورم. علّت این کار ، تأثیر این دو بیت در من بود.

لغت :

شوکت : عظمت ، بزرگی / بالا گرفتن : رشد کرد ، پیشرفت کردن / جمله : همه ، همگی

  • معصومه ترکمان

معنی لغات و پاسخ درس مثل آیینه فارسی نهم

معصومه ترکمان | يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۰۱ ب.ظ

مثل آیینه، کار و شایستگی

بیت :

  • آینه ، چون نقش تو بنمود راست                خود شکن ، آیینه شکستن خطاست  (نظامی گنجه ای) 

معنی :

اگر آینه ، عیب های تو را به درستی نشان داد ، نباید آینه را بشکنی ، بلکه درست آن است که خودت را اصلاح کنی.

آرایه :

راست و خطا : تضاد / بیت ضرب المثل ( امثال و حکم ) است./خود شکستن : کنایه از اصلاح کردن خود

« شکن » و « شکستن » هم خانواده است.

 توجه :

« آیینه » و « آینه » ، جناس نیستند چون که تفاوت معنایی به وجود نمی آورند.

 تاریخ ادبیات :

نظامی گنجه ای : شاعر قرن ششم که علاوه بر دیوان شعر ، پنج مثنوی دارد که به پنج گنج یا خمسه نظامی معروف اند و می تواند آن ها را به اختصار در کلمه ی « ملخ ها » معرّفی کرد.

1- مخزن الاسرار 2- لیلی و مجنون 3- خسرو شیرین 4- هفت پیکر  5- اسکندر نامه

قالب شعر : قطعه

شعر از : پروین اعتصامی

تاریخ ادبیات :

پروین اعتصامی : ( 1320 - 1285 هـ . ش ) بانوی شاعر که شعرش از بهترین نمونه های  شعر تعلیمی محسوب می شود.

  • جوانی گه که کار و شایستگی است             گه خود پسندی و پندار نیست 
  • ادامه معنی شعر ها و لغات در ادامه مطلب
  • معصومه ترکمان

معنی لغات و درس فارسی نهم « آفرینش همه تنبیه خداوند دل است »

معصومه ترکمان | يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۵۶ ب.ظ

« آفرینش همه تنبیه خداوند دل است » 

مستمع: شنونده

اقرا: اعتراف

آفرینش: آفریده های جهان

بامداد: صبح زود

تسبیح: نیایش کردن، خدارا به پاکی یاد کردن

عجب: عجیب

تنبیه: هوشیار کردن، آگاه کردن

لیل: شب

اسرار: جمع«سر»، راز ها

وجود: هستی

خداوند دل: صاحب دل، انسان عارف

نهار: روز

مرغان: پرندگان

فکرت: فکر و اندیشه

دل ندارد: احساس و عاطفه ندارد

تماشا: نگاه کردن به چیزی به قصد تفریح

الوان: در اینجا به معنی رنگارنگ

حیف: افسوس، دریغ

جهالت: نادانی

خفته: غافل و بی خبر

حقهک ظرفی کوچک، که در آن، جواهر نگه داری شود.

عنب: انگور

حیران: سرگردان

صدبرگ: نوعی گل سرخ با گلبرگ های پُرپَر و زیاد.

کرم: بخشش

مسخر: رام و مطیع

تقدیر: سرنوشت، فرمان خدا

یاقوت: سنگ قیمتی به رنگ های سرخ، زردو کبود

گوی: توپ کوچک

راست روان: انسان های درستکار

اِنعام: بخشش، نعمت دادن

بار: آفریننده، خالق، نیکوکار

 

بهتر یاد بگیریم:

الوان: جمع لون به معنی رنگ ها.

گاهی واژه ی الوان به صورت صفت به کار می رود و به معنی «رنگارنگ» است؛ مانند مصراع « که تواند که دهد میوه ی الوان از چوب؟»

اِنعام: نعمت دادن، بخشش/ اَنعام: چهارپایان، معمولاً در معنای مفرد به کار می رود.

محتوای شعر:

شعر «آفرینش همه تنبیه خداوند دل است» از بخش مواعظِ (=جمع موعظه، به معنی پند ها و اندرز ها) سعدی انتخاب شده. اصل شعر، دارا چهل و سه بیت و با نام «وصف بهار» سروده شده است.

این شعر با آوردن آیات و نوشته های خداوند بزرگ و نیاز انسان به پروردگار، همراه است. در این سروده ی زیبا، سعدی پدیده های هستی را در حال نیایش و ستایش پروردگار یافته است و به این نکته اشاره دارد که با نگاه جستجوگرانه به پدیده های آفرینش، می توان به شناخت خداوند دست یافت.

معنی ابیات:

بامدادی که که تفاوت نکند لیل و نهار                             خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

- در صبح زود اول بهار که طول شب و روز آن یکسان است، رفتن به صحرا و تماشاکردن گل های زیبای بهاری، لذت بخش است.

آرایه ها: لیل و نهار: تضاد/ بهار و نهار: جناس

توجه:

تفاوت نکرن لیل و نهار، اشاره به مساوی بودن طول شب و روز در سال دارد که دوباره اتفاق می افتد:

الف) ابتدای بهار

ب) ابتدای پاییز

آفرینش همه تنبیه خداوند دل است                                     دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

- تمام پدیده های آفرینش برای آگاه کردن انسان های عارف است و اگر کسی وجود خدارا انکار کند و به خدا ایمان نیاورد، ذوق و احساسی ندارد.

آرایه ها: واج آرایی «د»/ که و به: جناس/ دل: مجازاً احساس و عاطفه

نکته دستوری: آفرینش (آفرین+ -ِ ش)= مشتق/ که در مصراع دوم به معنی کسی که، ضمیر مبهم است/ همه: بدل

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود                             هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار

- هر کسی که با این همه نقش ها و پدیده های عجیب هستی به آفریننده ی آنها نیندیشد، همانند عکس و تصویر روی دیوار، بی احساس و بی روح است.

آرایه ها: در و دیوار: مراعات نظیر/ دیوار وجود: اضافه تشبیهی/ بر و در: جناس

توجه:

« ت» در فکرت، ضمیر نیست! بلکه مربوط به خود کلمه ی « فکرت» است.

کوه و دریا و درختان، همه در تسبیح اند                        نه همه مستمعی فهم کند این اسرار

- کوه، دریا و درختان (همه موجودات) در حال نیایش خداوند هستند، اما هر شنونده ای این راز را درک نمی کند.

آرایه ها: کوه و دریا و درختان: مراعات نظیر/ بیت تلمیح دارد به آیه ی چهل و چهار سوره اسراء: اِن مِن شَیءٍ اِلا یٌسَبَح بِحَمدهِ وَلکنِ لا تفقهونَ تَسبیحَهٌم اِنَهٌ کانَ حلیماً غَفوراً.

معنی: چیزی در جهان نیست مگر آن که خدارا تسبیح می کندو به پاکی می ستاید، لیکن شما تسبیح آن را نمی فهمید. به درستی که خداصبور و آمرزنده است.

خبرت هست که مرغان سحر می گویند                        آخر ای خفته، سر از خواب جهالت بردار؟

- آیا خبر داری که پرندگان سحری به هنگام صبح می گویند: ای انسان غافل، از بی خبری و نادانی، رهاشو.

آرایه ها: خواب، سحر وخفته: مراعات نظیر/ سر و سحر: جناس/ خواب جهالت: اضافه ی تشبیهی/ سر از خواب برداشتن: کنایه از آگاهی و بیداری

نکته دستوری: « ت» در خبر،ر نهاد است یا به این صورت هم می آید: خبر برای تو هست ( برای تو: مسند )/ خفته: صفت جانشین اسم: ای (انسان) خفته.

تا کی آخر چو بنفشه، سرغفلت در پیش                     حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار

- تاکی می خواهی مانند گل بنفشه، درغفلت و نادانی به سر ببری. حیف است که تو بی خبر و غافل باشی و گل نرگس بیدار و آگاه باشد.

آرایه ها: بنفشه و نرگس: مراعات نظیر/ چوبنفشه: تشبیه/ در و سر: جناس/ بنفشه در این بیت، نماد غفلت و سرافکندگی/ نرگس، نماد بینایی و آگاهی است/ سر غفلت در پش گرفتن: کنایه.

نکته دستوری: « حیف» نقش مسندی دارد/ «ی» در خوابی، به معنی «هستی» ، فعل اسنادی است.

که تواند که دهد میوه الوان از چوب؟                                یاکه داند که برآرد گل صدبرگ از خار؟

- تنها خداوند بزرگ است که می تواند از چوب درخت، میوه های رنگارنگ و از خار، گل های سرخ زیباف پدید آورد.

آرایه ها: چوبک مجازادرخت/ گل و خار: تضاد

نکته دستوری: هردو مصراع، استفهام انکاری است./ صدبرگ: صفت مرکب.

عقل حیران شود از خوشه زرین عنب                                فهم، عاجز شود از حقه یاقوت انار

- عقل از زیبایی خوشه طلایی انگور، متحیر است و فهم از درک زیبایی و ظرافت های دانه های انار که مانند یاقوتی سرخ و ارزشمند می درخشد، ناتوان است.

آرایه ها: حیران شدن عقل و عاجز بودن فهم: تشخیص/عنب و انار: مراعات نظیر/ حقه یاقوت انار: اضافه تشبیهی ( انار به کیسه پر از یاقوت تشبیه شده است.)

پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز                           ماه و خورشید، مسخر کند لیل و نهار

- خداوند پاک و بی عیب با فرمان خود، تمام پدیده ها و موجودات را (ماه، خورشید وشب و روز را) مطیع خود کرده است.

آرایه ها: لیل و نهار: تضاد/ ماه و خورشید: مراعات نظیر/ بیت، تلمیح به آیات قرآن دارد.

تا قیامت سخن اندر کَرَم و رحمت او                                      همه گویند و یکی گفته نیاید ز هزار

- اگر همه مردم تا روز قیامت درباره بخشش و لطف خداوند سخن بگویند، باز هم یکی از هزاران لطف و رحمت خداوندف گفته نمی شود.

نکته دستوری: « تا» حرف اضافه است و قیامت، متمم/ همه، نقش نهادی دارد.

نعمتت بار خدایا، ز عدد بیرون است                                      شکر اِنعام تو هرگز نکند شکرگزار

- پروردگارا، نعمت های تو قابل شمارش نیست و هیچ انسان شکر گزاری نمی تواند، شکر نعمت های بی کران تورا به جای آورد.

آرایه ها: نعمت، شکر، انعام و شکرگزار: مراعات نظیر/ ز عدد بیرون بودن: کنایه از بی شمار بودن

نکته دستوری: « ت» در نعمتت: مضاف الیه/ هرگز: قید نفی.

سعدیا، راست رٌوان، گوی سعادت بردند                            راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار

- ای سعدی، انسان های درست کردار، به سعادت و خوشبختی می رسند؛ بنابراین توهم انسانی صادق و راستگو باش، زیرا انسان بدرفتار به هدف و مقصودش نمی رسد.

آرایه ها: که و به: جناس/ گوی سعادت: اضافه تشبیهی/ گوی بردند: کنایه از دست یافتن و سبقت گرفتن

نکته دستوری: سعدی: مندا و « ا» : حرف ندا/ راست روان: مرکب ( « ان» جمع در ساختمان اسم دخالتی ندارد.)/ کج رفتار: مشتق- مرکب و صفت جانشین اسم (انسان کج رفتار)

واژه های مهم املایی: تفاوت – لیل و نهار – صحرا – تنبیه – اقرار – نقش عجب – فکرت – تسبیح اند – مستمعی – اسرار – مرغان سحر – خفته – جهالت – غفلت – حیف – میوه الوان – صدبرگ – حیران – خوشه زرین – عنب – عاجز – حقه یاقوت – تقدیر عزیز – مسخر – اِنعام – شکرگزار – گوی سعادت.

تاریخ ادبیات:

سعدی: مٌشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی، شاعر و نویسنده بزرگ قرن هفتم است. سعدی در شیراز به کسب علم پرداخت و سپس به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تحصیل مشغول شد. درسل ششصدو پنجاه و پنج بوستان را به نظم در آوردو در سال بعدگلستان را تالیف کرد. علاوه بر این ها قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیع بند، رباعیات، مقالات و قصاید عربی دارد که همه را در « کلیات» وی جمع کرده اند.

قالب شعر: قصیده

خودارزیابی:

چند نمونه از جلوه های زیبایی آفرینش و نعمت های خدارا در درس، بیابید و بیان کنید.

زیبایی دشت و صحرا در فصل بهار، میوه های رنگارنگ، گل صدبرگ، خوشه طلایی رنگ انگور، انار یاقوتی رنگ.

مفهوم آیه چهل و چهار سوره اسراء با کدام بیت درس تناسب دارد؟

آیه چهل چهار سوره اسراء: تَسَبشحٌ لشهص السماواتٌ السَبعص و الارضٌ و مَن فیهِنَ و اِن مِن شَیءٍ اِلا یٌسَبِحٌ بیحَمدِه و لکِن لا تَفقَهون تشسبیحَهٌم اینَهٌ کانَ حلیماً غفوراً.

ترجمه: آسمان های هفت گانه و زمین و هر کس که در آن هاست او را ستایش می کنند، و هیچ چیز نیست مگر آنکه در حال ستایش، تسبیح او می گوید ولی شما تسبیح آن هارا در نمی یابید. به راستی که او همواره بردبار و آمرزنده است.

با این بیت درس تناسب معنایی دارد:

کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند                                        نه همه مستمعی فهم کند این اسرار

پیام بیت پایانی شعر را توضیح دهید؟

در راه راست حرکت کردن و درست رفتار کردن در زندگی، موجب سعادتمندی در هر دو دنیا می شود. اگر انسانی رفتار نادرستی در زندگیش داشته باشد، بی شک به سعادت و خوشبختی واقعی دست نمی یابد.

نوشتن: مترادف واژه های زیر را از متن درس بیابید و بنویسید.

شگفت: عجب آگاهی: تنبیه ستایش خداوند: تسبیح شنونده: مستمع  نادانی:جهالت انگور: عنب  رام: مسخر روز: نهار مقصد: منزل خوشبختی: سعادت.

در بیت های زیر از کدام عناصر زیبایی سخن، استفاده شده است؟

- خبرت هست که مرغان سحر می گویند                      آخر ای خفته، سر از خواب جهالت بردار؟

جان بخشی (در اینجابیشتر می شود گفت « انسان پنداری» پرنده. یعنی به پرنده صفت انسانی که ن سخن گفتن» است، داده شده.)

مراعات نظیر (خفته، خواب، مرغان سحر)

- تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش؟                حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار

تشبیه (مخاطب به بنفشه تشبیه شده است.)

جان بخشی (بیدار بودن نرگس و سر غفلت در پیش داشتن بنفشه.)

تضاد: خواب و بیدار

بیت دوم درس را در یک بندف توضیح دهید.

تمام جهان هستی که آفریده ی خالق یکتاست، بیدار کننده دل انسان است و هرکس که به وجود خداوند اقرار نکند، گویی اصلا دل ندارد. (دل جایگاه شناخت خداوند است.)

  • معصومه ترکمان

حکایت باغبان نیک اندیش فارسی نهم

معصومه ترکمان | يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ب.ظ

حکایت

باغبان نیک اندیش

نوع نثر : فنّی و مصنوع

از کتاب : مرزبان نامه، سعدالدّین ورا وینی

* روزی خسرو به تماشای صحرا بیرون رفت. باغبانی را دید، مردی پیر و سالخورده. با این حال، سرگرم کاشتن نهال درخت بود.

معنی :

یک روز پادشاهی برای گردش کردن به دشت و صحرا رفت. باغبان پیر و سال خورده ای را دید که مشغول کاشتن نهال درخت بود.

لغت :

خسروی : پادشاهی / تماشا : گردش کردن به قصد تفریح

نکته‌ی دستوری :

روزی : اسم نکره (ی : نکره) و ساده است. / بیرون : قید / باغبانی : مشتق و «ی» آن، نکره / مردی پیر و سال خورده : دو ترکیب وصفی (سال خورده : صفت مشتق – مرکّب است) / سرگرم : مرکّب / کاشتن : مشتق

* خسرو گفت : ای پیر، در موسم کهن سالی و فرتوتی، کار ایّام جوانی، پیشه کرده ای.

معنی :

پادشاه گفت : «ای پیرمرد، در زمان پیری و سال‌خوردگی، کارهای دوره‌ی جوانی را انجام می‌دهی. »

لغت :

فرتوتی : پیری، سال‌خوردگی / ایّام : ج یوم : روزها / کار ایّام جوانی : کارهایی که مربوط به دوره‌ی جوانی است.

* وقت آن است که دست از این میل و آرزو برداری و درخت اعمال نیک در بهشت بنشانی.

معنی :

زمان آن رسیده که علاقه و اشتیاق به کارهای مادّی را رها کنی و کارهای خوب و شایسته ای را انجام دهی تا به بهشت بروی.

مفهوم کلّی :

ترک دنیای مادّی و ذخیره‌ی اعمال معنوی.

لغت :

میل : علاقه / آرزو : خواسته و اشتیاق / اعمال : ج عمل، کارها / بنشانی : بکاری

آرایه‌ها :

درخت بنشانی : مراعات نظیر / درخت اعمال نیک : اضافه‌ی تشبیهی

* چه جای این حرص و هوس باطل است؟ درختی که تو امروز نشانی، میوه‌ی آن کجا توانی خورد؟

معنی :

تو در این سن و سال نباید به فکر طمع و آرزوهای مادّی باشی. تو تا بزرگ شدن درخت و محصول دادن آن، زنده نمی‌مانی و نمی‌توانی از آن بهره‌مند شوی.

نکته دستوری :

جمله، پرسشی انکاری (استفهام انکاری) است.

* باغبان پیر و پاک دل گفت : «دیگران نشاندند، ما خوردیم؛ اکنون ما بنشانیم تا دیگران خوردند».

معنی :

باغبان پیر و بی کینه گفت : انسان‌های قبل از ما زحمت کشیدند و ما از دست رنج آن‌ها استفاده کردیم، الآن ما می‌کاریم تا آیندگان از آن‌ها، بهره ببرند.

لغت :

پاک دل : بی کینه / نشاندند : کاشتند

نکته‌ی دستوری :

باغبان : مشتق / پاک دل : صفت مرکب

تاریخ ادبیات:

مرزبان نامه : کتابی است به شیوه‌ی «کلیله و دمنه» که مرزبان بن رستم شروین پریم، یکی از اسپهبد ان مازندران، آن را به زبان مازندرانی کهن (طبری) نوشته بود و سعدالدّین ورا وینی آن را به پارسی دری برگرداند. این کتاب، مشتمل بر داستان‌ها و تمثیل از زبان حیوانات است.



  • معصومه ترکمان

در خصوص حکایت سفر در فارسی نهم

معصومه ترکمان | يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۴۸ ب.ظ

« حکایت: سفر »

معرفت: شناخت چیزی

پیر: شیخ، مرشد، مراد

مشغول: سرگرم. مشغول آنم: در حال پرداختن آن هستم

آسیاب: دستگاهی که غلات را آرد می کند.

پیوسته: همیشه

ساعتی: یک ساعت، مدتی

گرد خویش گشتن: باخود اندیشیدن، به کار خود توجه کردن

درنگ: توقف، صبر، مکث

 

محتوای حکایت:

این حکایت که از زبان ابوسعید ابی الخیر نقل شده است، تاکید بر خویشتن شناسی دارد و می گوید شناخت واقعی، همان شناخت خود ( خودشناسی) می باشد.

نثر:

روزی پیرما، با جمعی از همراهان به در آسیابی رسید. سر اسب کشید و ساعتی درنگ کرد؛ سپس به همراهان گفت:« می دانی که این آسیاب چه می گوید؟ می گوید: معرفت این است که من در آنم ( من مشغول آنم). گرد خویش می گردم و پیوسته در خود سفر می کنم تا هر چه نباید از خود دور گردانم!»

- یک روز، شیخ و راهنمای ما ابوسعید ابی الخیر، با گروهی از همراهانش به در آسیابی رسید. اسبش را نگه داشت و توقف کردو مدتی، صبر کرد. سپس به همراهانش گفت: می دانید که این آسیاب چه چیزی را به ما می گوید؟ می گوید: شناخت واقعی همین است که من در حال پرداختن و انجام دادن آن هستم. به هنگام گشتن، با خودم اندیشه می کنم و به کار های خودم توجه می کنم و آن چیز هایی را که شایسته نیستند انجام نمی دهم و از خودم دور می سازم.

 

تاریخ ادبیات:

 

اسرار التوحید فی مقامات ابوسعید: کتابی است در احوال شیخ ابوسعید ابی الخیر که محمد بن منور ( یکی از نوادگان ابو سعید) آن را در قرن ششم نگاشته است.

 

نوع نثر: ساده و روان

  • معصومه ترکمان

شبه جمله و انواع آن

معصومه ترکمان | سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۲۲ ب.ظ


اگر بخواهیم حالت‌های روحی و درونی خود چون شادی، تعجب، درد، افسوس و مانند آن‌ها را بر زبان بیاوریم معمولا ً از واژه‌های همچون، وه، آه استفاده می‌کنیم که به آن‌ها شبه جمله یا صوت می‌گویند. از آن جهت به این واژه‌ها شبه جمله می‌گویند که معنایی مانند جمله دارند. آه: درد می‌کشم. بَه بَه: چه خوب است. به این واژه‌ها صوت هم می‌گویند زیرا در بیشتر آن‌ها مثل این است که از شدت درد یا تعجب صدایی از حلق و دهان خود در می‌آوریم. 
 اقسام شبه جمله از جهت معنا: 1- شبه جمله امید و آرزو و دعا: کاش، آمین، الهی 2- شبه جمله تحسین و تشویق: آفرین، مرحبا، به به 3- شبه جمله درد و تاسف: وای، افسوس، دریغ 4 - شبه جمله تعجب: وه، عجب، شگفتا 5- شبه جمله تنبیه و تحذیر: مبادا، زنهار، هان 6- شبه جمله امر: یاالله، بسم‌الله، خفه 7- شبه جمله احترام و قبول: چشم، قربان 8- شبه جمله جواب و تصدیق: آری، البته ،‌ای تذکر: شبه جمله‌ها در جمله اغلب نقش قیدی دارند. افسوس دوستان همگی پراکنده شدند.
  • معصومه ترکمان

مختصری در خصوص قصیده

معصومه ترکمان | سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۵۶ ب.ظ

  • قصیده
  1. قصیده شعری است که مصرع اول و تمام مصرع‌های روج آن دارای قافیه واحد باشد؛ یعنی اولین بیت آن مصرع باشد. بیت اول را مطلع و بیت آخر آن را مقطع می‌نامند. قصیده پیش از ظهور اسلام به‌نام چکامه معروف بود.
  2.  تعداد ادبیات قصیده از بیست و گاه تا دویست بیت می‌باشد. حد متوسط تعداد ابیات قصاید معمولاً بین بیست تا هفتاد یا هشتاد بیت است. گرچه قصیده‌هایی در 17 بیت هم سروده شده است اما به ندرت قصیده‌ای در 150 تا 170 بیت دیده شده است.
  3.  اگر قافیه قصیده‌ای، دارای ردیف نیز باشد، آن را قصیده مردّف می‌نامند. چنان‌چه بیت مطلع از ظرافت و نیکویی خاصی بهره برد و موجب ایجاد رغبت در شنونده گردد، می‌گویند قصیده دارای حسن مطلع یا حسن ابتداست و نیز اگر بیت مقطع چنین باشد و در ذهن مخاطب خاطره شیرینی از شعر به یادگار نهد، گویند دارای حسن مقطع یا حسن ختام است.
  • معصومه ترکمان

روابط واژگانی هم آوا و هم نویسه و .....

معصومه ترکمان | سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۴۸ ب.ظ


روابط واژگانی 

واژه های زبانی به منزله ی اعضای جامعه ی انسانی ،با یکدیگر روابطی دارند که به برخی از این روابط که در کتابهای دورهی ابتدا یی آمده اند اشاره می کنیم

شبکه معنایی :به مجموعه ای از کلمات گفته می شد که درباره ی یک موضوع هستند ودر زمینه ای خاص به هم مرتبط اند.

مثل :- زمستان،سرما، برف، بخاری،یخبندان،وسرسره بازی .

-مدرسه، درس،علم،مدیر،کلاس،گچ،ریاضی،ورزش،فارسی ،معاون،قبولی،تجدیدی ودفترحضوروغیا ب

- فداکاری، شجاعت ،از خود گذشتن ،وجان بازی . – دهقان ،مزرعه،آب ،کشت وبذر.

- مسافرت ،سفر،چمدان،پول ،نوع وسیله ی نقلیه،، و....به یاد تمام آنچه برای یک سفر نیاز است می افتیم

- باران،شکوفه،فصل بهار،ابر،چمنزار،سبزه،نوروزوعمو نوروز.

کلمات هم آوا هم نویسه :به کلماتی گفته می شود که از لحاظ آوایی وهم از نظر نوشتاری یکسان باشند.در ادبیات به این نوع رابطه،« جناس تام » نیز می گویند.

مثا ل : –گور (گورخر) گور (در معنای فبر ) --شیر (جنگل 9شیر (نوشیدنی) –شور (مقابل هیجان )

شور مقابل (هیجان )—الف:در خانه باز است ب :باز پرنده ای شکاری است .

الف: غذا امروز شور بود . ب:مردم با شور وشادی دور پرچم حلقه زده بودن

کلمات هم نویسه: کلماتی که املای یکسانی دارند ،ولی از لحاظ تلفظی ومعنایی با هم هیچ ار تباطی ندارند.مثل : عالم\ عالم شکر \ شکر - خدا را شکر می کنم - در چای شکر می ریزم

کلمات هم خانواده کلمات هم خانواده،کلمات دخیل از عربی به فارسی هستند که ریشه ی فعلی مشترک دارند. مثل : عاشق،عشق،عشاق،و...(ریشه ی فعلی : (ع- ش- ق )

- کتاب ،مکتوب، کتیبه ، کاتب، مکتب، و.....(ریشه ی فعلی :ک- ت- ب ).

- در زبان فارسی ،با توجه به خصوصیات این زبان ،هم خهنواده وجود ندارد ولی می توانبه تسامح،کلماتی را که یک ریشه ی فعلی دارند ویا به عبارتی از بن ماضی یا مضارع مشترک تشکیل شده اند ،هم خانواده بر شمرد. مثل : - تابیدن ،تابش، تابان، مهتاب، تابیده، شب تاب .

- - رفتن ،رفتار،رفتنی، آمدوشد و، رفت، رونه، برو، روا ن و..... - گویا، گوینده ، گفتن، .......

- بعضی کلمات جزء مشترک دارند ولی هم خانواده محسوب نمی شوند. مثل : - دل انگیز ،دلگیر، دل درد،دل نواز و.......- کتب فروش ،کتاب فروش، کتاب خانه،و..... – گیاه خوار، گوشت خوار ، علف خوار -خوش حال ،خوش رفتار ،خوش بخت . – سردرد،دردسر، سرباز،سنگ دان ،سنگین.

کلمات چند معنایی : بعضی کلمات معنای واحدی ندارند ،بسته به جمله ای که در آن قرار دارند ،معنای متفاوتی به خود می گیرند.

الف :علی توپ را گرفت . – دلم گرفت . – خورشید گرفت - لوله ی آب گرفت .

ب : او جیلی افسوس خورد.اوغذا خورد .توپ به تور دروازه خورد. شیر فریب خرگوش را خورد.

کلمات چند تلفظی :بعضی از کامات در فارسی رایج ومعیار (رسمی )کشور به دو شکل تلفظ

کلمات هم آوا : کلماتی هستند که فقط تلفظ یکسانی دارند ،ولی از لحاظ املایی با هم متفاوت اند.

مثال: خویش -خیش خواست -خاست خوار - خار

ارض:زمین عرض : گفتن اثاث : وسایل خانه اساس: پایه حیات :زندگی حیاط :محوطه

کلمات مترادف : به دو یا چند کلمه گفته میشود که تقریبا معنای یکسانی دارند و اگر در جمله ها به جای هم بکار روند ،جمله ها تقریبا هم معنی اند .

مثال : من تلاش می کنم .منکوشش می کنم . من تقلا میکنم - ایران سرزمین پهناوری است .ایران سرزمین وسیعی است ایران سرزمین گسترده ای است - او تند میدود .اوسریع میدود . – مهربان وبا محبت

- آغاز ،ابتدا ،شروع - مهیا ،آماده - سعی، تلاش ،کوشش

در برابر مشکلات باید ایستادگی و پایداری کنیم - ریشه ی اصلی ترسهای نادرست در جهل ونادانی است

مختصر = کوتاه مشکل = دشوار

کلمات متضاد : دو یا چند کلمه که معنی ضد هم دارند :

سیاه # سفید مرد # زن زیبا # زشت بلند # کوتاه قوی # ضعیف اگر این نوع کلمات را جای هم بکار بریم ،معنی جمله عوض خواهد شد . مثل : حسین روز کار میکند .حسین شب کار میکند.

موارد دیگر مثل ابن : کلمه ای است عربی که نشاندهنده ی رابطه ی پدر – پسری لست .مثل :

محمد بن عبد لله \محمد پسر عبدالله جابربن حیان \ جابر پسر حیان حسین بن علی \ حسین پسر علی

  • معصومه ترکمان