انــــواع «الف»
الف دعا: کناد
الف ندا: خدایا
الف واسطه: کشاکش
الف مناظره: گفتا
الف اطلاق یا اشباع: «ز بیژن مگر آگهى یابما»
الف تفخیم و تعظیم: بزرگامردا
الف مبالغه: خوشا
الف اسم معنىساز: ژرفا
الف جانشین تنوین: ابدا
الف صفت فاعلی: دانا و مانند آن
انــــواع «ک»
ک تصغیر:پسرک ٬ دخترک
ک تحقیر:مردک ٬ زنک « پس زنیکه (زنک) دیوونه شده که این جوری داره خودشو لت و پار می کنه ؟»
(ادبیات فارسی ۳ عمومی ٬ گاو )
ک تحبیب: طوطیک ٬ گُلک « بعد از آنش از قفس بیرون فکند طوطیک پرید تا شاخ بلند »
( ادبیات فارسی ۳ اختصاصی ٬ طوطی و بازرگان )
ک تکریم: مامک ٬ بابک « پسر گفتش ای بابک نام جوی یکی مشکلت می بپرسم بگوی »
ک تشبیه:عروسک ٬ خرک ( اسبابی در ورزش ژیمناستیک ) ٬ لواشک
ک همراهی:پفک ٬ عینک ٬ نان سنگک٬ بادکنک
انــــواع «ی»
ی نکره: کتابی
ی وحدت: نشانه ی یکی بودن
ی شناسه: رفتی ، آمدی
ی استمراری : رفتمی ، بودندی
ی مصدری : خستگی ، زیبایی
ی لیاقت: خوردنی، پوشیدنی
ی نسبت: تهرانی، محمدی این ی گاه مفهوم فاعلی دارد مانند : مرد جنگی و گاه مفهوم مفعولی دارد مانند: تیر پرتابی ، راز نهانی
ی میانجی (رابطه): خدای من
ی بدل یا جانشین فعل «هستی»: تو خوبی.
ی تعجب: چه برف شدیدی
ی احترام : نور چشمی
ی دلسوزی: طفلی، حیوونی
ی کثرت : بسی (بسیاری)
ی زاید: به کلمات مختوم به مصوت «ا» و «و» اضافه می شوند. بوی ، موی، خدای
ی بیان خواب : دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
ی تمنا: کاشکی
- ۹۴/۰۹/۰۴