جمله و اقسام آن............
آموزش دستور زبان فارسی به زبان ساده
یک یا چند کلمه که دارای مفهوم کاملی باشد وسکوت گوینده وشنونده پس از آن درست باشد ،جمله ی کامل نامیده می شود.
مانند : علی به مدرسه رفت. یا
بیا ( که با وجود آن که یک کلمه است مفهوم کاملی رابیان می کند.)
در مقابل جمله ی کامل جمله ی ناقص وجود دارد وآن جمله ای است که با وجود فعل مفهوم کاملی را به شنونده تلقین نمی کندوشنونده احساس می کند که چیزی از آغاز یا آخر جمله حذف شده است .
مثال :
- اگر به کسی بگوییم .. ( شنونده منتظر است که بقیه ی گفتار مارا بشنود.)
- وقتی از زندگی لذت می بریم که ...
در تعریف دیگری از جمله آمده است : جمله سخنی است که حد اقل دارای دو جزء اصلی ( نهاد وگزاره ) یا(مسند الیه واسناد ) باشد.
مثال: پرویز رفت. هوا روشن شده است.
جمله ی فعلیه : جمله ای است که در آن فعل خاص یا تام به کار رفته است.مثل علی گفت.
جمله ی اسمیه یا اسنادی : جمله ای است که در آن فعل ربطی به کار رفته است.مثل : هوا آلوده است.
در هر نوشته یا گفته به تعداد فعل ها جمله وجود دارد. مثلاًدر این بیت:
برید و دریدو شکست و ببست یلان را سر و سینه و پا ودست
چهار جمله وچود دارد چون چهار فعل در آن به کار رفته است.
جمله ساده = جمله اى که داراى یک فعل است . مثال: امین خوابید.
جمله مرکب = جمله اى که داراى بیش از یک فعل است .همین که به خانه رسیدم، مهمانان آمدند
از اتصال وانضمام جمله های ساده ی کوتاه یا بلند جمله های مرکب به وجود می آید.
مثال:
- افسوس می خورم که او را ندیده ام.
- پسری که رفت برادر مرا زد.
- او تقی را دید وبا او صحبت کرد.
به جمله ی اصلی ، جمله ی پایه وبه جمله ای که جای یکی از ارکان جمله ی اصلی یا پایه را گرفته است اصطلاحاً جمله ی پیرو می گویند. جمله ی پایه غرض ومقصود اصلی گوینده یا نویسنده است وجمله ی ساده ی دیگری که علت یا تفسیر یا توضیحی در باره ی جمله ی پایه می دهد جمله ی پیرو است.
دو یا چند جمله ی ساده ی بلند به وسیله ی حرف ربط به هم مربوط یا معطوف می شوند ؛ اصطلاحاًبه این حروف ،حروف ربط همپایگی می گویند. در مثال : او تقی را دید وبا او صحبت کرد. ( و) حرف ربط همپایگی است. یا فریدون هم به دانشگاه می رود هم کار می کند.که به وسیله ی حرف ربط همپایگی دو گانه هم ...هم جمله ی مرکبی را ساخته اند.
اقسام جمله از لحاظ معنی
1. جمله ی خبرى یا اخباری: جمله اى است که در آن مطلبی به صورت خبر مثبت یا منفی بیان گردد:
مثال:
هوا گرم است. او نامه را نوشته بود.
2. جمله ی پرسشى یا استفهامی: اگر به وسیله ی جمله ای درباره امرى پرسش شود یا یکی از ارکان جمله مورد پرسش قرار گیردآن جمله راجمله ی پرسشی می گویند:
مثال:
هوا گرم است. او نامه را نوشته بود.
2. جمله ی پرسشى یا استفهامی: اگر به وسیله ی جمله ای درباره امرى پرسش شود یا یکی از ارکان جمله مورد پرسش قرار گیردآن جمله راجمله ی پرسشی می گویند:
مثال:
آیا او آمده است ؟ حال شما چطور است؟
تذکر: گاهی کلمه ای که دلالت بر استفهامی بودن جمله دارد ،در جمله ذکر نشده است واز آهنگ جمله می توان پرسشی بودن آن را دریافت .مثل : او رفته است ؟
3. جمله ی امرى: جمله اى که در آن مفهوم فرمان ،دستور ،خواهش،توصیه،نهی وباز داشتن وجود داشته باشد :
مثال:
عصبانی نشوید. از اینجا برو . به خانه ی او بروید.
4. جمله ی تعجبی وعاطفى: جمله اى که با آن، یکى از عواطف و احساسات انسانى از قبیل تحسین ، شگفتی، تعجّب، آرزو، و افسوس ،ناراحتی ،درد بیان شود، .
مثال:
شما چقدر خوش ذوق هستید! چه روز خوبی! آخ از این درد کشنده !
5-جمله ی التزامی : به جمله ای می گویند که معمولاًفعل آن دارای وجه التزامی باشد ودر موارد گوناگونی به کار رود.از قبیل:
- تردید مثل: شاید او بیاید. ممکن است که او بیاید.
- شرط: هر گاه او آمده باشد. چنانچه بخوابد.
- خواهش وتمنا: کاش آمده باشد. امیدوارم که کمکش کنم.
- توصیه وسفارش: بروی ها ! عرض می شود که ....
اقسام جمله از لحاظ نظم
1 . جمله مستقیم: جمله اى که ارکان یا اجزاى آن، در جاى خود قرار دارند:
مریم دیروز مارا به خانه خود دعوت کرد.
2. جمله غیر مستقیم: جمله اى که نظم دستورى یک یا چند رکن یا جزء آن به هم خورده است:
«مکّه پر است از کوه هاى سنگى کوچک و بزرگ.»
نکته : کاربرد جمله غیر مستقیم معمولا براى تنوع بخشیدن به نوشته است. البته از آن جا که چنین جمله اى، نوشته را به زبان محاوره نزدیک مى کند، باید در کاربرد آن به سبک و حال و هواى اثر توجه داشت. از نمونه هاى خوب کاربرد چنین جمله هایى، آثار «جلال آل احمد» است.
جمله معترضه
جمله معترضه جمله اى است که حذف آن به مفهوم اصلى جمله آسیب نرساند.این گونه جمله معمولا مفهومى از قبیل دعا، نفرین، آرزو. یا توضیح را به مفهوم اصلى جمله مى افزاید. جمله معترضه گاه پس از حرف ربط مى آید و گاه به طور مستقل میان دو خطّ تیره قرار مى گیرد:
معلمم - که روانش شاد باد- در علم ومعرفت بی نظیر بود.
ضمیر واقسام آن
ضمیرکلمه ای است که جانشین اسم می شودو برای جلوگیری از تکرار اسم،به جای آن می نشیند.
رستم پهلوان بزرگی بود هر کس او را می دید.
او ضمیراست و جانشین رستم شده است رستم مرجع ضمیر است.
اقسام ضمیر عبارتند از :
1-شخصی
2-مشترک
3-اشاره
4-پرسشی یا استفهامی
5-تعجبی
6-مبهم
7-ملکی
1- ضمیر شخصی : ضمیرهایی هستند که برای هریک از اشخاص(اول شخص ، دوم شخص و سوم شخص ، مفرد یا جمع ) ساخت جداگانه دارند.
ضمیر شخص دو گونه است : منفصل ، متصل
الف- ضمیر شخصی منفصل یا گسسته ، ضمیری است که به کلمه پیش از خود نمی چسبد و به تنهایی بکار می رود:
من ما
تو شما
او(وی) ایشان
ب - ضمیر شخصی متصل یا پیوسته :ضمیری است که به کلمه پیش از خود می پیوندد و به تنهایی به کار نمی رود .
م مان
ت تان
ش شان
تذکر : وقتی که ضمیر م ، ت ، ش به کلماتی که به ه ختم می شوند افزوده شود الفی به آن اضافه می شود .
میوه ام ، جامه ات
اگر ضمایر متصل به کلمه ای که آخرش ا یا و باشد ی به آن اضافه می شود .
قلم هایم ، ابرویت
2-ضمیر مشترک : ضمیری است که برای همه ساختهای شش گانه یکسان بکار می رود.
خود : خودم ، خودت ، خودش ، خودمان ، خودتان ، خودشان
در زبان فارسی سه ضمیرمشترک وجود دارد: خود ، خویش و خویشتن
تذکر :خود وقتی ضمیر است که به تنهایی بکار رودواگر جزئی از یک کلمه باشد دیگر ضمیر نیست. مثل: خود شناسی ،خود خواهی ،خود کشی. خویشان وخویشاوند وخویشتنداری وامثال این ها کلمات مرکب هستند ونمی توان به عنوان ضمیر به حساب آورد.
3-ضمیر اشاره : ضمیری است که مرجع آن به اشاره ( دور یا نزدیک )معلوم می شود. آن ، اینبه عبارت دیگر به چیز دور یا نزدیک اشاره می کند.. اگر این کلمات به همراه اسم بیایند صفت اشاره و اگر جانشین اسم شوند ضمیر اشاره اند .
علامت ضمیر اشاره آن است که می توان آن راجمع بست.آن ها،این ها یا آنان ،اینان
این کتاب را بگیر و آن را بخوان.
این: صفت آن: ضمیر
دوکلمه ی همین وهمان می توانند به عنوان ضمائر اشاره به کار روند.
4- ضمیر پرسشی : ضمیر پرسشی نیز همان صفات پرسشی هستند که جانشین اسم شده اند :
که ، چه ، کدام ، کدامین ، کی ، کجا ، چگونه
5-ضمیر تعجبی : واژه ” چه ” وقتی که بی همراهی اسم بیاید و مفهوم تعجب و شگفتی را برساند .
چه هوای خوبی ! چه زیباست !
صفت ضمیر
6- ضمیر مبهم : واژه هایی هستند که بر کس یا چیز یا مقدار مبهمی دلالت می کنند به عبارتی در معنی آنها ابهام وجود دارد.:
همه ،همگی ،بعضی، چیز،فلان،هیچ و...
همه آمدند. فلانی ، آدم بسیار خوبی است .
تذکر : بعض ازاین ضمایر ممکن است قبل از اسم بیایند که در این صورت دیگر ضمیر نیستند و صفت مبهم می باشند .
7- ضمیر ملکی : واژه مرکب ازآنِ که به معنی مال ِ یا متعلق به باشد
این کتاب از آن ِ مسعود است .
این واژه در قدیم گاهی به صورت آن ِ به کار می رفته است .
کاربرد و نقش ضمیر ها
ضمیر ها معمولا جانشین اسم هستند از این رو نقش های مختلف اسم را بر عهده می گیرند .
1- نقش نهادی : من فردا به مسافرت می روم . خودت این مطلب را گفتی.
2- نقش مسندی : محمود من هستم. احمد کدام است .
3- نقش مفعولی : تو او را ندیدی . خویشتن را رها ساختم
4- نقش متمی : به آن دست مزن. به خود گفتم.
5- نقش منادایی : ای آن که به اقبال تو در عالم نیست.
6- نقش تمیزی : مرا که پنداشتی ؟
7- نقش قیدی : کجا می روی ؟ چقدر خوابیدی ؟
8-نقش مضاف الیهی : دلم به حالش سوخت. او از گفته خویش پشیمان شد
- ۹۴/۰۸/۱۳