مشق فارسی دوره اول متوسطه

نکاتی در خصوص ادبیات فارسی دوره اول متوسطه

مشق فارسی دوره اول متوسطه

نکاتی در خصوص ادبیات فارسی دوره اول متوسطه

مشق فارسی دوره اول متوسطه

این وبلاگ با همکاری خانم معصومه ترکمان از مدرسه فرزانگان نهاوند مدیریت می شود و در خصوص مطالبی برای استفاده دانش آموزان دوره اول متوسطه می باشد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
آخرین نظرات

نگاهی به کتاب « روح الارواح »

معصومه ترکمان | پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۱۴ ق.ظ

نگاهی به  کتاب « روح الارواح »

نوشته :«  شهاب الدین منصور سمعانی »

شب های رمضان همیشه با برکت همراه بوده و خواهد بود ، جلوه ی یکی از این برکات با فکر معرفی یک کتاب توسط آقا  سید مهدی جلیلی شروع شد  اما جلوتر که رفتیم تنها شیفتگی ماند و این همه اعجاز که نامش « روح الارواح» است .

نام کامل این کتاب « روح الارواح فی شرح اسماء الملک الفتاح » میباشد و اثر عارف ، فقیه و شاعر بزرگ ایرانی قرن ششم هجری « شهاب الدین ابوالقاسم احمد بن ابی المظفر منصور السمعانی » است که توسط استاد « نجیب مایل  هروی » تصحیح شده و موضوع کتاب همان طور که از نام آن پیداست شرح اسماء الهی است که در 74 باب نگاشته شده است .


نگاهی به  کتاب « روح الارواح »

نوشته :«  شهاب الدین منصور سمعانی »

شب های رمضان همیشه با برکت همراه بوده و خواهد بود ، جلوه ی یکی از این برکات با فکر معرفی یک کتاب توسط آقا  سید مهدی جلیلی شروع شد  اما جلوتر که رفتیم تنها شیفتگی ماند و این همه اعجاز که نامش « روح الارواح» است .

نام کامل این کتاب « روح الارواح فی شرح اسماء الملک الفتاح » میباشد و اثر عارف ، فقیه و شاعر بزرگ ایرانی قرن ششم هجری « شهاب الدین ابوالقاسم احمد بن ابی المظفر منصور السمعانی » است که توسط استاد « نجیب مایل  هروی » تصحیح شده و موضوع کتاب همان طور که از نام آن پیداست شرح اسماء الهی است که در 74 باب نگاشته شده است .

تفسیر اسماء الحسنی در این کتاب آراسته به احادیث قدسی و نبوی و گفتار بزرگان دین و عارفان دلسوخته است و در لابلای آن به قصص و حکایات نیز پرداخته است که برخی از آنان از خود مولف است و جای جای شروح مختلف به اشعار «سنایی » و شاعران دیگر و همچنین مصنف کتاب زینت یافته است .

روش نگارش اثر نزدیک به طریق تذکره نویسان و قصه پردازان بوده و ظاهرا بین کتاب « التحبیر قشیری » و « روح الارواح سمعانی » شباهت هایی موجود است ، که البته با وجود نزدیکی این دو بزرگ و معاصر بودنشان و با در نظر گرفتن خصوصیات نگارشی هر عصر این شباهت ها اجتناب ناپذیر مینماید اما آن چیز که متن« روح الارواح» را نسبت به خیلی از متون مشابه و هم عصرش برتری می دهد شیفته نگاری های اوست « نجیب مایل هروی » در مقدمه ای که بر کتاب نگاشته مساله تاثیر « سمعانی » را از کتاب قشیری رد نموده است و حتی در بعضی جهات « روح الارواح » را برتر دانسته است . او درمقدمه می گوید :

« از قیاس و مقابله ای که میان این دو کتاب کردم چنین نتیجه گرفتم که « التحبیر قشیری » همانند دیگر رسائل او کتابی است خشک و مورد پسند زاهدان و تذکره گویان در حالی که «  روح الارواح » کتابی است که گویی رندی مست آن را برای استفاده در انجمن عاشقان تصنیف کرده است »

تفسیر نویسی بر اسماء الحسنی از قرون ابتدایی رواج داشته اما آن چیز که متن حاضر را از دیگران به روشنی متمایز میکند نگاه ویژه ی «سمعانی » به تکنیک های ادبی نثر و نظم پارسی است که به پاره ای از آن ها اشاره می کنیم .

 جای جای این کتاب  همان طور که گفته شد سرشار از حکایت های زیباست اما با توجه به موضوع کتاب و رسالت اصلی آن حکایات بسیار کوتاه و موجز به انجام  می رسد و در نهایت با ظرافتی خاص به موضوع ارتباط می یابد .و به سبب همین کوتاهی چنان بافت سخن و شکل گیری روایت استادانه صورت گرفته که جای آن دارد کتاب دیگری با حوصله و تحقیق بیشتر در مورد قصه های کوتاه آن به نگارش در آید :

آن پیرزنی بود ، گاوکی داشت ، غلامی بود از آن سلطان بیامد و گاوک را بغصب ببرد . آن پیرزن در آن گاوک می نگریست ، چون مادر مهربان در فرزند ، ملک از شکار می آمد و بر پل می گذشت ، آن پیرزن پیش آمد ،جوشن افلاس در بر و سپر ناداشت در دست ، تیغ یقین کشیده زفان جرئت دراز کرده ، دست بیچاره گی از چادر حسرت بیرون کرده ، و عنان ملک بگرفت ، آن غلام خواست که او را رد کند ، ملک گفت مزن که در عین نفیر آمده است،  ما را آن آورده است که ما را نیست ، عنانش بگرفت که یا ملک در این پل جواب دهی یا در آن پل ؟ ملک زیرک بود ، پای از رکاب شاهنشاهی جدا کرد و بر آن خاک تیره بنشست و گفت : چه بوده است ؟ گفت : غلامت گاوک من ببرده است ، بگوی تا باز دهد تا آسمان بر زمین نزنم . »

                                                                                « شرح الواسع »

 یکی از شگردهای« سمعانی » برای ایجاد ایجاز در حکایات و روایات، استفاده ی فراوان از فضاهای شعری است و با این روش نه تنها سرعت را بالا می برد  بلکه شکل گیری رویدادها را بصورت آنی و ضربه ای انجام می دهد که در ایجاد فضای حیرت بسیار موثر می افتد:

« معاذ را – رضی ا...عنه – چون طاعون بر دست پدید آمد ، دست در روی می مالید و بوسه بر می داد ، چون در سکرات مرگ افتاد و آن شدت نزع پدید آمد می گفت : آن باشد که حلق کسی بگیری و می افشاری . معاذ می گفت بیفشار بی آزرم وار که دوستت می دارم »

                                                                               « شرح الرزاق »

«آسمان گفت: ما را صفت رفعت است . زمین گفت:  ما را خلعت بسطت است . کوه گفت : ما را خلعت ثبات است و در من معادن جواهر است نباید که آفتی به ما باز خورد و این اوصاف و خلعت ها از ما بشود . این مشتی خاک گفت : مرا چیست که از من بستانند،هر چه را ذلیل کنند در خاک مالند، خاک را در چه مالند ؟ مردانه پیش آمد و باری که هیاکل افلاک نکشید بر کاهل رجولیت خود نهاد و نعره هل من مزید می زد . »

                                                                                 « شرح الفتاح »

 

و گاه روایات چنان دلپذیر  ادا می گردد که با تمام زیبایی سخن و استحکام الفاظ و معانی در پس آن به جای نگارنده ای آگاه ، تنها سوخته ای شیفته به چشم می آید ، که اگر آگاهی و فکری هست ،همه در سر آن دقیقه ی لال رفته است :

« ای قوالب به نسیه تن در دهید ، ای قلوب جز دستادست ستد و داد مکنید . ای قوالب شما را سفر به « ایاک نعبد »، ای قلوب شما را نظر به «ایاک نستعین ». چون بنده گوید : « ایاک نعبد » ، حق – عز و علا – گوید هر چه آورده است قبول کنید . چون گوید : « و ایاک نستعین » ، گوید : هر چه می خواهد ، بدهید . »

                                                                                

                                                                        « شرح القابض الباسط »        

   

  

اما آن چه بیش از همه کتاب «سمعانی » را در ردیف آثار ادبی قرار داده استفاده این نگارنده از کار بردهای زبانی خاص شاعران است تصرف شاعرانه ی او در اجزای گفتار چنان زیبا و استادانه صورت گرفته است که جدای از ارزش عرفانی اثر به حق باید آن را از دلنشین ترین و زیباترین آثار ادب پارسی دانست .

توجه بسیار زیاد سمعانی به تشبیه ، استعاره ، اغراق و مبالغه همراه باعناصر موسیقیایی  قسمت هایی از کتاب را به شعر آزاد مانند کرده است :

« سرایی که ساخت وی خود از کفی کفک بود و سقف وی از پاره ای دود ، و نور وی از جمادی . . . خردها سراسیمه گشت از جمال او . . . از کام خود گام بیرون باید نهاد ، تا بو که نام تو بر یخ نویسند . . . سری است عزیز ، ما زخم خورده ی فنای خویشیم . »

                                               

                                                                      « شرح الخافض الرافع »

« گفت : هیچ راه نزدیک تر از نیاز ندیدم ، و بوی نیاز از او یافتم . آدم سرشته ی نیاز بود و در گندم بوی نیاز بود . معجون نیاز با بوی نیاز به هم فراهم ساختند . . آدم در بهشت غریب بود و آن دانه ی گندم غریب ، و غریب جز با غریب در نسازد  . . . نعیم بهشت بر وی مباح کرد اما گفت : تنها گرد آن درخت مگرد ، و آدم خود از همه ی نعمت ها گرفتار آن درخت بود تنها . »

                                                                               « شرح الغفار »

و بسیاری دیگر از این دست که پیگیری بیشتر را به عهده ی پویندگان می گذاریم اما عناصر موسیقیایی و کاربرد آن در این کتاب حکایت دیگری دارد . در ابتدای اکثر باب ها کلام را بر طریق هم عصران خود به سجع می آراید اما سجع های  «روح الارواح » همراه با رعایت زیبایی شناسی بر القای مفهوم بسیار تکیه کرده است به گونه ای که مسجع سازی و قافیه پردازی به قول «  نیما  » در اینجا زنگ مطلب شده است و با محتوای درونی اثر کاملا در پیوند است در ابتدای « شرح الودود » می گوید :

« ای پیدا کننده مهر خود به بنده نوازی ، و دوست دارنده ی رهی با بی نیازی و مهر افکنده میان رهی و خود بی انبازی »

« اگرسرت ببرند بر سر عهد باش  و اگرهر دو جهان روی به تو آرند و خنجر خصومت بر حنجر وقت تو نهند ، فرد باش و مرد باش »

هماوایی حروف نیز  یکی دیگر از تکنیک های موسیقی کلامی است که به واسطه کثرت استفاده به شاخصه ای جهت اعتبار این کتاب بدل شده است . هماوایی حروف جدای از جنبه های جمال شناسیک و کاربردهای ارجاعی آن همچون قافیه در ذهن مخاطب ، نشانه ی تسلط نگارنده بر واژگان و حیطه های زبانی است و با توجه به شاعر بودن «  سمعانی » به زیبایی از آن استفاده شده است :

« امت محمد ( ص ) بصورت بیگاه برخاستند ، اما به معنی پگاه برخاستند . ایشان پیراهن عدم را چاک می کردند . بیگاه خیزان بودند در عالم قدرت ، اما پگاه خیزان بودند در عالم مشیت . »

                                                                          « شرح اللطیف »

« در روی ظلام عابس تبسم کند و ردای قیر گون از کتف سپهر در رباید ، و خیل لیل بر هم زند به وقت زوال که بدین قبه بنفسجی و مرغزار فیروزجی درگردد . پنداشت ها از وی فرو ریخته ، اسیر بادی ببوده ، نه مقبوض کف آید نه مدرک طرف . راست چون خورشید عالم آرای از مطلع شرف خود سر بر زند . »

                                                                          « شرح الفتاح »

و. . .

 « هزار هزارجان جان عزیز فدای آن وقت دل نواز باد که ما  را بی ما خلوتگاهی بود . . . کیمیای روح آمیز بر مس نفیس پاشیده اند و نفس شان در نفیس عقد درد ساخته اند »

                                                                    « شرح الخافض الرافع »

  • معصومه ترکمان

نظرات  (۲)

سلام آقای شهبازی خسته نباشید اگر می شود اطلاعات سایت آپدیت کنید و اسامی برتر مسابقه گلستان خوانی را اعلام ممنون
خوب

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی