مشق فارسی دوره اول متوسطه

نکاتی در خصوص ادبیات فارسی دوره اول متوسطه

مشق فارسی دوره اول متوسطه

نکاتی در خصوص ادبیات فارسی دوره اول متوسطه

مشق فارسی دوره اول متوسطه

این وبلاگ با همکاری خانم معصومه ترکمان از مدرسه فرزانگان نهاوند مدیریت می شود و در خصوص مطالبی برای استفاده دانش آموزان دوره اول متوسطه می باشد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
آخرین نظرات

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

راه تشخیص گروه اسمی

معصومه ترکمان | شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ب.ظ

گروه اسمی

گروه

 واژه ها ی پی در پی را که در جمله به اتفاق هم یک نقش دستوری ایفا می کنند ،گروه  می نامند . 

یکی از گروه ها گروه اسمی است که به توضیح آن می پردازیم .  

معرفی گروه اسمی

گروه اسمی یک واحد نحوی است که در ساخت جمله درجایگاه های نهاد،مفعول ،متمم،مسند،مضاف -

الیه،بدل ومنادا قرار می گیرد وهسته ی آن« اسم» است.گروه اسمی تکرار پذیرترین گروه درجمله است

علت تکرارزیاد این گروه نقش های متنوعی  است که در جمله می پذیرد . 

وجود هسته در گروه اسمی اجباری ووجود وابسته ها اختیاری است . 

ملاک های تشخیص اسم

1- واژه هایی که در نقش های نهاد ،مفعول ،متمم،مسند ،مناداومضاف ٌالیه به کار می روند. 

2-اسم ها -غیر از اسم خاص- نشانه ی نکره می پذیرند . مانند:  کتابی 

3-اسم ها جز- اسم خاص - وابسته های پیشین می پذیرند . مثال :این کتاب

4-اسم ها غیر از- اسم خاص- جمع بسته می شوند . نظیر: کتاب ها 

چگونگی تشخیص هسته ی گروه اسمی 

هرگاه در یک گروه اسمی بیش از یک اسم وجود داشته باشد،تنها یکی از آنها هسته است وآن اسمی

است که معمولاًمفهوم اصلی گروه اسمی را تشکیل می دهد .  

برای تشخیص آن با ید به موارد زیر توجّه کرد.  

1- اگر گروه اسمی جایگاه نهاد را اشغال کند ،فعل جمله از نظر شخص وشمار تنها با اسمی مطابقت

می کند که نقش هسته را بر عهده دارد. 

مثال:«  دبیران مدرسه ی ما فردا در یک جلسه ی عمومی شرکت خواهند کرد .» 

در این جمله گروه اسمی "دبیران مدرسه ی ما "نقش نهاد را دارد واز سه واژه تشکیل شده است که فعل

 جمله تنها با واژه ی "دبیران"مطابقت دارد . 

2-ملاک دیگر برای تشخیص هسته ی گروه اسمی این است که معمولاًاولین واژه ای که در گروه اسمی

نقش نمای اضافه می گیرد ،هسته است .

مثال :"آن دو درخت تنومند همسایه "

3- اگردر گروه اسمی هیچ کدام از واژه ها  نقش نمای اضافه ندارند ،هسته آخرین واژه است . 

مثال :این چند دانش آموز 

                    هسته

  که  اگر آن را گسترش دهیم ،دانش آموز اولین واژه ای است که نقش نمای اضافه می گیرد . 

"این چند دانش آموز ِ زرنگ"


  • معصومه ترکمان

وابسته های پیشین و پسین

معصومه ترکمان | شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۷ ب.ظ
هر گروه اسمی از  یک اسم به عنوان هسته درست می شود که می تواند یک یا چند وابسته  در پیش یا پس نیز بگیرد .ساختمان گروه اسمی را می توان این گونه نشان داد:
             وابسته پیشین  +هسته + وابسته پسین
 مثال:       این                    کتاب       خواندنی
 اسم اگر وابسته نگیرد باز هم گروه اسمی است. چون می توان برای آن ، وابسته  یا وابسته های متعدد آورد .
هسته ی گروه اسمی، اسم است یا هرچه در حکم اسم باشد . ملاک تشخیص هسته ،اضافه است که به طریق زیر عمل می کند:
۱. وابسته های پیشین به یکدیگر اضافه نمی شوند و در بین آن ها و هسته نیز اضافه وجود ندارد : این دو کتاب
۲. اولین کلمه ای که نقش نمای اضافه می گیرد ،هسته است: کتاب ِ خواندنی
۳. عناصری که پس از هسته قرار می گیرند، وابسته های پسین هستند که همه به یکدیگر اضافه می شوند:
کتاب ِ خوب ِ من

در دو مورد زیر   وابسته ی پسین  نقش نمای اضافه نمی گیرد :
الف) نشانه ی نکره : انسانی شریف
ب)وقتی که وابسته پسین جمله ی  تأویل پذیر باشد: انسانی که شریف است .

حداکثر سه وابسته ی پیشین می تواند پیش از هسته قرار گیرد .


 وابسته های پیشین:
 ۱)صفت اشاره : هرگاه واژه های «این»و «آن»و مشتقات آنها همراه با اسم و جانشینان اسم ذکر شوند «صفت اشاره» اند. اما اگر بی همراهی اسم و جانشینان آن ذکر شوند «ضمیر اشاره» هستند 
 مثال:      این     دوست   از       آن      دوست    بهتر  است
این         از            آن                 بهتراست

نکته: هرگاه بعد از واژه های اشاره شده مکث کوتاهی شود واژه ی مورد نظر «ضمیر اشاره» است.
مثال:   این   ،    مجید است             این  پسر   ،خیلی  باهوش است  

 صفات اشاره عبارت اند از :  این، آن، همین ،همان،چنین،چنان ،این چنین ،آن چنان این گونه آن گونه این سان آن سان این طور آن طور  این همه آن همه این قدر آن قدر همین قدر همان قدر این اندازه آن اندازه همین اندازه همان اندازه
 ۲)صفت پرسشی : هرگاه واژه های «  کدام ،کدامین، چه،چگونه ،چطور، چه جور ،چه سان، چه قدر، چه اندازه ،چه مقدار ،چند، چندم ،چندمین ،هیچ و....»همراه با اسم یا جانشینان اسم بیایند «صفت پرسشی»نامیده می شوند. اما اگر با اسم یا جانشینان آن همراه نباشد «ضمیر پرسشی» هستند.
 مثال:           کدام  کتاب  را دوست داری؟                 کدام را دوست داری ؟

۳)  صفت  مبهم: هرگاه نشانه های مبهم « هر،همه،هیچ،فلان، چندین، خیلی، کمی، بسیاری، اندکی ،قدری، برخی، بعضی ،پاره ای، چندان ،...» همراه اسم یا جانشینان اسم ذکر شوند، «صفت مبهم» اندو اگر بدون همراهی اسم و جانشینان اسم ذکر گردند «اسم مبهم» اند.
 مثال:    آن همه مردم    آمدند . 
  همه     آمدند. 

نکته:هرگاه « چند، چندین ، هیچ» مفهوم پرسشی داشته باشند دیگر نشانه مبهم نیستند.
مثال:           هیچ            عاقلی     را      می شناسی؟

   ۴) صفت تعجبی: هرگاه واژه های «چه، ،عجب،چقدر» همراه اسم یا جانشینان اسم باشند«صفت تعجبی» هستند و اگر به تنهایی ذکر گردند «ضمیر تعجبی» اند.
 مثال:     چه کار خوبی کردی !
 چه کردی !  

 ۵) صفت شمارشی: الف)صفت شمارشی اصلی: هر گاه اعداد یک تا بی نهایت با اسم یا جانشینان اسم همراه گردند ، «صفت شمارشی» اصلی اند و اگر به تنهایی ذکر شوند «ضمیر شمارشی»اند  
 مثال   :     یک           روز       پیشت می آیم   
ب) صفت شمارشی ترتیبی: صفتی است که با لفظ «-مین» یا «-م» همراه است . صفتی که با «_مین» همراه می شود  وابسته پیشین و صفتی که با « -م» همراه می شود وابسته پسین است.
 مثال:            چهارمین       ماه      از آشنایی    ما    فرا رسید
 ماه چهارم    فرا رسید

  ۶) صفت عالی : همه ی صفت هایی که وند «ترین»را به دنبال دارند «صفت عالی» هستند
 مثال:          دیدن   تو   بزرگ ترین (صفت عالی)آرزوی من است

 ۷) شاخص: عناوین و القابی را می گویند که پیش از اسم می  آیند . شاخص ها بی هیچ فاصله ای در کنار هسته قرار می گیرندو خود اسم یا صفت هستند و می توانند در جای دیگری هسته گروه اسمی باشند .
  مشهور ترین شاخص ها عبارتند از : آقا ، خانم،استاد، حاجی خواهر، برادر، عمو ،عمه ، خاله، تیمسار، سرلشکر، کدخدا، مهندس ، دکتر ، امام و......
مثال: حاج خانم    سمیرا    از مکه برایمان سوغاتی می آورد . 
حاج خانم  از مکه برایمان سوغاتی می آورد.                                                                                                                                    

نکته ۱) :شاخص ها به تنهایی دارای هیچ نقش نحوی ( فاعلی ، مفعولی،مسندی،...) نیستند . 
نکته۲) اگر عناوین و القاب با کسره ی اضافه (نقش نمای اضافه)همراه باشند، شاخص محسوب نمی شوند بلکه هسته ی گروه اسمی اند مثال:      پدر  مجید آمد   .                                                     
 قواعد هم نشینی وابسته های پیشین :
۱.     نزدیک ترین وابسته ی پیشین به هسته در گروه اسمی شاخص است . این وابسته معمولا با اسم های خاص انسان به کار می رود مانند: دکتر زرین کوب
۲.     هم نشینی صفت ترتیبی (ـُ مین) با ممیز کاربرد اندک دارد مانند : دومین تخته قالی به فروش رفت .
۳.     صفت عالی نمی تواند با ممیز هم نشین شود. مثلا نمی توان گفت :بهترین کیلو پرتقال
۴.     اگر صفت تعجبی وابسته ی پیشین باشد،هیچ وابسته ی پیشین دیگری نمی تواند بیاید. مثلا ً نمی توان گفت چه چهار گل زیبایی!
۵.     صفت مبهم با صفت شمارشی و صفت اشاره هم نشین می شود . مثال:هرهشت تخته قالی به فروش رفت .
۶.     صفت مبهم با صفت پرسشی هم نشین نمی شود مثلا ً نمی توان گفت :چند همه کس آمدند
۷.     صفت اشاره دورترین وابسته پیشین به هسته است .مثال: همین هشت قطعه طلا ارزش فراوانی دارد .
  • معصومه ترکمان

آموزش گروه اسمی به زبان ساده

معصومه ترکمان | شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۴ ب.ظ

گروه اسمی چیست ؟
به اسم های موجود در یک جمله گروه اسمی می گویند .
گروه چیست ؟ گروه در این جا به معنای اصطلاحی که تا کنون با آن سر و کار داشته اید نیست . یعنی مثلاً ما در زندگی خود تا زمانی که چند چیز در کنار هم قرار نگیرند ، به آن گروه نمی گوییم . مثلاً  ما به مجموع چند نفر گروه می گوییم . ولی هیچ گاه به یک نفر گروه نمی گوییم.
توجّه : گروه در زبان فارسی چنین معنایی ندارد . یعنی ما به یک کلمه ( اسم ) هم گروه می گوییم و به یک اسم با وابسته های آن نیز یک گروه می گوییم .
مثال :  مداد یک گروه اسمی است . " مداد مشکی هم یک گروه اسمی است . " چهار مداد مشکی هم یک گروه اسمی است .
توجّه : در هر گروه یک هسته وجود دارد و ممکن است یک یا چند وابسته نیز وجود داشته باشد .پس وجود هسته اجباری و لازم و وجود وابسته اختیاری است .
چگونه یک اسم را در جمله تشخیص دهیم ؟
به این جمله دقت کنید :
من برای خرید کفش به بازار رفتم .
سوال : به نظر شما چند گروه اسمی در این جمله هست ؟
پاسخ : 3 گروه
1- من      2- خرید کفش    3- بازار
من ، نهاد است و نهاد همیشه یک گروه اسمی است .
خرید کفش ، پس از حرف اضافه ی " برای " قرار گرفته و متمم است . که "خرید " در این جا هسته و "کفش " وابسته است
بازار ، پس از حرف اضافه ی " به " قرار گرفته و متمم است .
می دانیم که متمم ها همیشه اسم هستند . در کل کلماتی که در نقش های مختلف ( متمم ـ مفعول ـ قید ـ مسند ) قرار می گیرند ، اسم هستند .پس شما اگر بتوانید نقش ها را تشخیص دهید گروه ها را هم تشخیص داده اید . حال چگونه هسته و وابسته را از هم تشخیص دهیم .
1- خرید کتاب : اگر کلماتی را دیدید که با کسره به کلمه ی پس از خود متصل می شوند ، هسته هستند .
یعنی در یک گروه اولین کلمه ای که کسره می گیرد " هسته " و بقیه ی کلمات وابسته هستند .
مثال : در گروه " مداد مشکی من " مداد ، هسته و بقیه ی کلمات وابسته هستند . مشکی وابسته و من وابسته ی وابسته است .
سوال : در گروه " این خانه ی بزرگ " هسته و وابسته را مشخص کنید ؟
پاسخ : هسته ←  خانه          وابسته ی پیشین ← این            وابسته ی پسین ← بزرگ
 
نتیجه : پس وابسته ها پیش یا پس از اسم قرار می گیرند . از همین رو زبان شناسان وابسته های را به دو گروه تقسیم می کنند .
1- وابسته های پیشین               2- وابسته های پسین
وابسته های پیشین
 صفت اشاره مانند :  این ، آن ، همین ، همان ، چنین ، چنان ، آن گونه ، این گونه  و .... .
این کتاب ، آن دوست ، همین خانه ، همان مداد ، همین ماشین ، چنین مردی ، چنان کاری
دقت کنید ، این کلمات زمانی صفت هستند که همراه اسم به کار روند و گرنه به تنهایی ضمیر هستند .
مثال : برادرم آن را برداشت . در این جا کلمه ی " آن " به یک چیزی که نامش نیامده اشاره دارد ، یعنی به جای آن کلمه آمده است و ضمیر نام دارد . ولی اگر بگوییم " برادرم آن ساعت را برداشت " آن صفت است زیرا همراه یک اسم ( ساعت ) به کار رفته است . 
نکته: هرگاه بعد از واژه های اشاره شده مکث کوتاهی شود ، یعنی بتوانیم بعد از آن ها  نشانه ی " ، " بگذاریم باز واژه ی مورد نظر «ضمیر اشاره» است.
   مثال:   این   ،    مجید است .
صفت پرسشی ) هرگاه واژه های « کدام ،کدامین، چه ،چگونه ،چطور، چه جور ،چه سان، چه قدر، چه اندازه ،چه مقدار ،چند، چندم ،چندمین ،هیچ و....» همراه با اسم بیایند «صفت پرسشی» نامیده می شوند. اما اگر با اسم یا جانشینان آن همراه نباشد «ضمیر پرسشی» هستند.
 مثال:   کدام  کتاب  را دوست داری؟  ( صفت اشاره )                  کدام را دوست داری ؟ ( ضمیر اشاره )
۳)  صفت  مبهم: هرگاه نشانه های مبهم « هر،همه،هیچ،فلان، چندین، خیلی، کمی، بسیاری، اندکی ،قدری، برخی، بعضی ،پاره ای، چندان ،...» همراه اسم یا جانشینان اسم ذکر شوند، «صفت مبهم» اند و اگر بدون همراهی اسم و جانشینان اسم ذکر گردند «اسم مبهم» اند.
 
 
 مثال:           همه ی مردم    آمدند . همه همراه با اسم است پس ← صفت مبهم
 
                       همه   ،  آمدند . همه ، همراه با اسم نیست پس ← ضمیر مبهم
 
نکته:هرگاه « چند، چندین ، هیچ » مفهوم پرسشی داشته باشند دیگر نشانه مبهم نیستند و صفت پرسشی به حساب می آیند .
 
                  مثال          هیچ   عاقلی     را      می شناسی؟
همچنان که مثلاً  کلمه ی " چه می تواند ضمیر پرسشی یا ضمیر تعجبی باشد . به مثال ها توجه کنید .


چه کتابی خریدی ؟ چه ، صفت پرسشی است .


چه کتاب زیبایی ! چه ، صفت تعجبی است .


یعنی در تشخیص این گونه مباحث باید به معنا توجه لازم و کافی کرد .
 ۴صفت تعجبی: هرگاه واژه های «چه، ،عجب،چقدر» همراه اسم یا جانشینان اسم باشند«صفت تعجبی» هستند و اگر به تنهایی بیایند ، «ضمیر تعجبی» اند.
 
 مثال:     چه کار خوبی کردی !  چه وابسته ی پیشین و صفت تعجبی است .کار هسته است .
 
                  چه کردی !  کار هسته است . و به قرینه لفظی حذف شده است . ما در درسی دیگر حذف به قرینه را توضیح خواهیم داد .
 
 
 ۵صفت شمارشی: 
الف)صفت شمارشی اصلی: هر گاه اعداد یک تا بی نهایت با اسم یا جانشینان اسم همراه گردند ، «صفت شمارشی» اصلی اند و اگر به تنهایی بیایند «ضمیر شمارشی»اند  
 
 مثال   :  یک مسلمان نباید دروغ بگوید . یک وابسته پیشین و صفت شمارشی اصلی است .
 
بصفت شمارشی ترتیبی: صفتی است که با لفظ «-مین» یا «-م» همراه است . صفتی که با «_مین» همراه می شود  وابسته پیشین و صفتی که با « -م» همراه می شود وابسته پسین است.
 
 مثال:    چهارمین سال تولد برادرم را جشن گرفتیم . سوم وابسته ی پیشین و صفت شمارشی است . سال هسته است .
 
   خرداد ، ماه سوم سال است . سوم وابسته ی پسین و صفت شمارشی است . ماه هسته است .
  ۶صفت عالی : همه ی صفت هایی که وند «ترین»را به دنبال دارند «صفت عالی» هستند
 
 مثال:          دیدن  او  بزرگ ترین آرزوی من است . بزرگ ترین وابسته ی پیشین و آرزو هسته است .
 
 ۷شاخص: عناوین و القابی را می گویند که پیش از اسم می  آیند . شاخص ها بی هیچ فاصله ای در کنار هسته قرار می گیرند و خود اسم یا صفت هستند و می توانند در جای دیگری هسته گروه اسمی باشند .
 
  مشهور ترین شاخص ها عبارتند از : آقا ، خانم،استاد، حاجی خواهر، برادر، عمو ،عمه ، خاله، تیمسار، سرلشکر، کدخدا، مهندس ، دکتر ، امام  ، شهید و...
 
مثالدکتر احمدی وارد شد . دکتر وابسته ی پیشین و شاخص است . 


مثالامام علی (ع) فرمودند  . امام وابسته ی پیشین و شاخص است . 


  • معصومه ترکمان

کار گاه نقد و بررسی کتب فارسی در نهاوند

معصومه ترکمان | چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۸ ب.ظ

اولین دوره کارگاهی نقد و بررسی کتب فارسی و توجیه همکاران در خصوص مسابقات گروه درسی ادبیات بر گزار گردید...در این جلسه همکاران نظر خود را در خصوص ارزشیابی نوبت اول و نکات کلیدی کتب درسی و جزوه ها و حا تمرین های نوشتاری به بحث و گفتگو نشستند 


  • معصومه ترکمان

بازدید گروه آموزشی ادبیات فارسی نهاوند از مدارس منطقه خزل

معصومه ترکمان | چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۵ ب.ظ

امروز چهارشنبه 94/9/4 گروه ادبیات فارسی نهاوند از مدارس منطقه خزل باز دید به عمل آورد

در راستای  برنامه سالانه گروه ادبیات فارسی نهاوند و بازدید از مناطق هم جوار و هم اندیشی با همکاران مناطق مختلف از مدارس زینبیه و هاجر منطقه خزل بازدید به عمل آمد 

در این بازدید که گزارش آن متعاقبا منتشر خواهد شد در کلاس های سر کار خانم سوری و رفیع زاده دانش آموزان به صورت گروهی فعالیت تصویر نگاری و آمادگی جهت محور ادبی جشنواره خوارزمی را تمرین نمودند....از زحمات این دو همکار تقدیر به عمل می آید

  • معصومه ترکمان

برگزاری مسابقه باز نویسی یکی از داستان های کلیله و دمنه

معصومه ترکمان | چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۵ ب.ظ


گروه زبان و ادبیات فارسی نهاوند  نظر دارد مسابقه دانش آموزی بازگردانی یا بازنویسی یکی از داستانهای کلیله و دمنه را در بهمن ماه سال جاری  در سطح استان برگزار کند .لذا از دبیران محترم تقاضا میشود اطلاع رسانی نموده و ضمن ترغیب دانش آموران به شرکت در مسابقه مذکور ،راهنمایی ایشان را بعهده گرفته و در زمان مقرر آثار برگزیده را به تکنولوژی گروههای آموزشی نهاوند ارسال دارند.

  • معصومه ترکمان

انــــواع «الف»

معصومه ترکمان | چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۸ ب.ظ


 الف‌ دعا: کناد

 الف‌ ندا: خدایا

 الف‌ واسطه‌: کشاکش‌

الف‌ مناظرهگفتا

الف‌ اطلاق‌ یا اشباع‌: «ز بیژن‌ مگر آگهى‌ یابما»

 الف‌ تفخیم‌ و تعظیم‌بزرگامردا

 الف‌ مبالغه‌: خوشا

الف‌ اسم‌ معنى‌ساز: ژرفا

الف‌ جانشین‌ تنوینابدا

الف‌ صفت‌ فاعلی: دانا و مانند آن


انــــواع  «ک»

ک تصغیر:پسرک ٬ دخترک

ک تحقیر:مردک ٬ زنک « پس زنیکه (زنک) دیوونه شده که این جوری داره خودشو لت و پار می کنه ؟»

(ادبیات فارسی ۳ عمومی ٬ گاو )

ک تحبیب: طوطیک ٬ گُلک « بعد از آنش از قفس بیرون فکند       طوطیک پرید تا شاخ بلند »

( ادبیات فارسی ۳ اختصاصی ٬ طوطی و بازرگان )

ک تکریم: مامک ٬ بابک « پسر گفتش ای بابک نام جوی     یکی مشکلت می بپرسم بگوی » 

ک تشبیه:عروسک ٬ خرک ( اسبابی در ورزش  ژیمناستیک ) ٬ لواشک

ک همراهی:پفک ٬ عینک ٬ نان سنگک٬ بادکنک


 انــــواع  «ی»

ی نکره: کتابی

ی وحدت: نشانه ی یکی بودن

ی شناسه: رفتی ، آمدی

ی استمراری : رفتمی ، بودندی

ی مصدری : خستگی ، زیبایی

ی لیاقت: خوردنی، پوشیدنی

ی نسبت: تهرانی، محمدی این ی گاه مفهوم فاعلی دارد مانند : مرد جنگی و گاه مفهوم مفعولی دارد مانند: تیر پرتابی ، راز نهانی

ی میانجی (رابطه): خدای من

ی بدل یا جانشین فعل «هستی»: تو خوبی.

ی تعجب: چه برف شدیدی

ی احترام : نور چشمی

ی دلسوزی: طفلی، حیوونی

ی کثرت : بسی (بسیاری)

ی زاید: به کلمات مختوم به مصوت «ا» و «و» اضافه می شوند. بوی ، موی، خدای

ی بیان خواب : دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی

ی تمنا: کاشکی

  • معصومه ترکمان

انواع را در دستور زبان فارسی

معصومه ترکمان | چهارشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۷ ب.ظ


1-    «را» مفعولی
مفعول گروه اسمی  است که بعد از آن «پس واژه ی  را» می آید یا می توان آورد. در این موارد حرف را نشانه ی مفعولی است.
جور خود را بر ضعیفان آزماید روزگار         تیغ را دائم برای امتحان بر مو  زنند            محمد قلی تسلیم
زچشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را         که هر عضوی به درد آید به جایش دیده می گرید          هادی رنجبر
دل را به کف هرکه نهم باز پس آرد           کس تاب نگهداری دیوانه ندارد        پژمان بختیاری
ندانستیم فرصت را بدل نیست         زدام این مرغ وحشی را پراندیم        پروین اعتصامی
زجای گرم به تلخی زخواب می خیزند           مساز گرم در این تیره خاک دان جا را          صائب تبریزی
فریاد،که درکنج لب، آن خال سیه را         دل دانه گمان کرد و ندانست که دام است          صافی اصفهانی
عنان به دست فرومایگان مده زنهار          که در مصالح خود خرج می کنند تو را              صائب
به پیری خاک بازیگاه طفلان می کنم برسر         که شاید بشنوم زان خاک ،بوی خردسالی را     میرزا حسن راهب
زدست برد دلم را صفای ساعد او      گواه عاشق صادق در آستین باشد         مخلص نراقی
2-   «را» بدل از کسره یا علامت مضاف الیه
ملک را دل به هم برآمد.      یعنی : دلِ ملک    سعدی
زنیرو بود مرد را راستی        یعنی :  راستی ِ مرد
گرتشنگان بادیه را جان به لب رسد            تو خفته درکجاوه  به خواب خوش اندری    سعدی     یعنی: جانِ تشنگان بادیه
ملک را دل به حال او سوخت.     سعدی      یعنی دل ملک
چندان که جهد کردم بازهد و پارسایی             دل را زدام زلفت ممکن نشد رهایی     غبار همدانی     یعنی:رهاییِ دل
3-  «را» حرف اضافه  وآن را چند معنی است .(برای ، به ، از، در، بر،...)
الف: «را» درمعنی «برای»:
حکمت محض است اگر لطف جهان آفرین        خاص کند بنده ای مصلحت عام را        سعدی    یعنی :برای بنده ای
دل می رود زدستم صاحب دلان خدا را      دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا        حافظ         یعنی: برای خدا
مصلحت را سخنی چند بگفتم.    سعدی         یعنی : برای مصلحت
زنیرو بود مرد را راستی    زسستی کژی زاید و کاستی      فردوسی       یعنی:  برای مرد 
ب: « را» در معنی «به »:
مسعود سعد، دشمن فضل است روزگار      این روزگار شیفته را فضل کم نمای        مسعود سعد   یعنی: به این روزگار
حاتم طایی را گفتند ازخود بزرگ همت تر درجهان دیده ای یا شنیده ای؟ سعدی        یعنی: به حاتم طایی گفتند.
وزیری را گفتند...       یعنی: به وزیری گفتند
«به » مقابله «ازمعانی به »
جفاکردی جفادیدی جفارا        وفاکن تا وفا بینی وفارا        فخر گرگانی    یعنی : به جفا جفا دیدی
بدی را بدی سهل باشد جزا      اگر مردی أحسِن الی مَن أسا       سعدی        یعنی: به بدی
ج:«را» درمعنی «در»:
فردارا خدمت می رسیم.     یعنی : درفردا
امروز را کار زیاد دارم
شب را دربوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد.      سعدی     یعنی : در شب
ششم ماه را روی برتافتند      سوی باده و بزم بشتافتند    فردوسی       یعنی :درماه ششم
د:«را» درمعنی «بر»:
آب بریز آتش بیداد را           زیر تر ازخاک نشان باد را      یعنی: برآتش بیداد آب بریز
 
ذ:« را» درمعنی« حرف تاکید» :
من نیز اگرچه ناشکیبم       روزی دوبرای مصلحت را
بنشینم و صبر پیش گیرم     دنباله ی کارخویش گیرم     سعدی
ر:« را » درمقام « قسم و استرحام» دراین صورت کلمه ی همراه آن متمم است نه مفعول
سخن درپرده گفتی با حریفان        خدا را زین معما پرده بردار       حافظ       یعنی: به خاطرخدا
ز: «را» در مفهوم ضمیر ملکی « آنِ»:
گرمخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی؟        دوست ما را وهمه نعمت فردوس شمارا
ه: «را» درمفهوم «تخصیص و انحصار»:
منت خدای را عزّوجلّ که طاعتش موجب قربت است.    سعدی:   یعنی: منت فقط برای خداست.
      

  • معصومه ترکمان